ولوله
معنی کلمه ولوله در لغت نامه دهخدا

ولوله

معنی کلمه ولوله در لغت نامه دهخدا

( ولولة ) ولولة. [ وَل ْ وَ ل َ ] ( ع مص ) بانگ کردن کمان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بانگ و فریاد کردن زن. ( منتهی الارب ). بانگ و فریاد کردن زن به ویل. ( اقرب الموارد ). واویلا گفتن. ( غیاث اللغات ) ( برهان ).
ولوله. [ وَل ْ وَ ل َ / وِل ْ وِ ل ِ ] ( از ع ، اِ ) جوش و خروش. ( غیاث اللغات ). شور و آشوب و غوغا. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). بانگ و فریاد. ( غیاث اللغات ) ( صراح اللغة ) :
خوشا نبیدغارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله.شاکر بخاری.دست از او درکش چو مردان پیش از آنک
درکشدْت او زیر شر و ولوله.ناصرخسرو.فکنده زلزله ای سخت بر مسام زمین
نهاده ولوله ای صعب بر سر کهسار.مسعودسعد.ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست.سعدی.در پارس که تا بوده ست از ولوله آسوده ست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی.سعدی.گفتن بسیار نه از نغزی است
ولوله طبل ز بی مغزی است.جامی.- ولوله افتادن ؛ شور و غوغا به پا شدن.
- ولوله انداختن ؛ شور و غوغا به پا کردن :
نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو
برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت.سعدی.بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز.حافظ.- || آشوب به پا کردن.

معنی کلمه ولوله در فرهنگ معین

(وَ وَ لِ ) [ ع . ولولة ] ۱ - (اِ. ) جوش و خروش ، شور و غوغا. ۲ - (مص ل . )بانگ و فریاد کردن .

معنی کلمه ولوله در فرهنگ عمید

۱. سروصدای بسیار، شلوغی.
۲. فتنه، آشوب: در شهر ولوله ای به پا شده بود.
۳. [قدیمی] بحث و سخن پیرامون چیزی، شایعه.
۴. [قدیمی] ترس و وحشت.

معنی کلمه ولوله در فرهنگ فارسی

بانگ وفریادکردن، ناله وفریادوجنجال کردن
۱- (مصدر ) بانگ کردن فریاد کردن . ۲- (اسم ) بانگ و فریاد شور و غوغا سر و صدا : حمحم. جیاد و قعقع. سلاح و ولول. اجناد... ۳ - آشوب یا ولول. تفنگ . صدای تفنگ . یا ولو لو. کوس . غریو کوس .
بانگ کردن کمان یا بانگ و فریاد کردن زن .

معنی کلمه ولوله در دانشنامه عمومی

ولوله ( به ترکی آذربایجانی: Vəlvələ ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان قوبا واقع شده است. ولوله ۱۴۹۸ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه ولوله در ویکی واژه

ولولة
جوش و خروش، شور و غوغا.
بانگ و فریاد کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه ولوله

باز دوش آن صنم باده‌فروش شهری از ولوله آورد به جوش
نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست
ز حسن اوست که در کاینات پیوسته خراش و ولوله و شور و جوش آشوب است
درد جان جان را رسد بیفاصله افکند در جان مسکین ولوله
ز بیم خنجر تو ولوله است در توران ز سهم لشکر تو زلزله است در غزنین
ز کوس شاهی و بانگ سپاهیش برخاست خروش و ولوله از شهر و کو که شاه رسید
ترانزیستور ساخته شده از مواد دیگر: ترانزیستورهای گرافن، ترانزیستورهای مولیبدنیت، ترانزیستور اثر نانولوله کربنی، ترانزیستور نیترید گالیم، دستگاه‌های الکترونیکی نانوسیم مانند ترانزیستور، ترانزیستور اثر میدان آلی و غیره
ولی به غلغلهٔ کوس مدحتت فکنم خروش و ولوله در چرخ اگر کنی امداد
تولید عیوب می‌تواند مضر باشد، مانند در راکتورهای شکافت هسته ای و همجوشی که در آن نوترون‌ها به آرامی خواص مکانیکی مواد را کاهش می‌دهند، یا یک اثر اصلاحی مفید و مطلوب مواد، به عنوان مثال، زمانی که یون‌ها برای سرعت بخشیدن به ساختارهای چاه کوانتومی نیمه هادی وارد می‌شوند. عملکرد لیزر یا برای تقویت نانولوله‌های کربنی.
آیا به دلت ولوله کسب هوا نیست یا آن که سرای تو لب بام ندارد
برخیزم و دلها را در ولوله اندازم بر ظلمتیان نوری زین مشعله اندازم