ولو

معنی کلمه ولو در لغت نامه دهخدا

ولو. [ وَ ل َ ] ( ع حرف ربط مرکب ) ( از: و، حرف عطف + لو، حرف شرط ) و اگرچه. اگرچه.
ولو. [ وَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه شهرستان ساری. سکنه آن 180 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
ولو. [ وِ ل َ / لُو ] ( ص ) ولاو. در تداول ، متفرق. پراکنده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). پاشیده. متلاشی.
- ولو شدن ؛ پاشیدن از هم. پاشیده شدن. پراکنده گشتن.
- || روی زمین پهن شدن. نقش زمین شدن.

معنی کلمه ولو در فرهنگ معین

(وِ ) (ص . ) (عا. ) ریخته و پاشیده ، پراکنده .
(وَ لَ ) [ ع . ] (حر. ) اگر، و اگر.

معنی کلمه ولو در فرهنگ عمید

و اگر، و اگرچه.
۱. رها، آزاد.
۲. پاشیده، ازهم پاشیده، پراکنده.

معنی کلمه ولو در فرهنگ فارسی

رها، آزاد، ازهم پاشیده، پراکنده، واگر، واگرچه
(صفت ) ۱- متفرق پراکنده . ۲- پاشیده متلاشی .
و اگر چه اگر چه .

معنی کلمه ولو در ویکی واژه

(عا.)
اگر، و اگر.
ریخته و پاشیده، پراکنده.

جملاتی از کاربرد کلمه ولو

اندر ولوع خدمت خویش اعتقاد من دانی همه و داند یزدان غیب دان
بهر مولودش به مادر بر سرای زهره ی ما زادی اینک مشتری
جدا کرد از سفیدی آن سیه را کشید از عقد لولو آن شبه را
گرچه مولودش بشیراز اوفتاد همچو او مردی ز مادر هم نزاد
ارزش اولویت 122 خواهد بود (0,1،2,2 یا 0122): 100 برای
سر درج لولوش را برگرفت دو مرجانش در لولو تر گرفت
گر بدانی لمن الملک این است اطلبوا العلم ولو بالصّین است
زرشگ دست گهر پاش تو بدیده بحر بجای قطره اشک است لولو منثور
بیا برگو که خود حق را که دید او کدامین قطره شد در بحر لولو
جاهلی گول‌، مولوی شده است سیدی ترک‌، کسروی شده است
و لما نزل العذاب بقوم یونس لجائوا الی عالم فیهم کان عنده من العلم شی‌ء و کان یونس ذهب مغاضبا، فقال لهم قولوا یا حیّ حین لا حیّ، یا حی یحیی الموتی، یا حیّ لا اللَّه الا انت، فقالوا ما، فکشف عنهم العذاب.
دیرین‌شناسی • انگل‌شناسی • فیزیولوژی