ولات

معنی کلمه ولات در لغت نامه دهخدا

ولات. [ وُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ والی. ( السامی فی الاسامی ). رجوع به ولاة و والی شود.
ولاة. [ وُ ] ( ع ص ، اِ )ولات. ج ِ والی. ( اقرب الموارد ). رجوع به والی شود.

معنی کلمه ولات در فرهنگ معین

(وُ ) [ ع . ولاة ] (اِ. ) جِ. والی .

معنی کلمه ولات در فرهنگ عمید

= والی

معنی کلمه ولات در فرهنگ فارسی

جمع والی
(صفت اسم ) جمع : والی : (( سیدرضی کیا که از ولات دیالمه و گیلانات بشرف سیادت و فضیلت علم امتیاز داشت و امیر محمد رشتی که از عظمای ملوک آن طرف بود پیشکشهای لایق مرتب داشته باتفاق متوجه شدند... ) )

معنی کلمه ولات در ویکی واژه

ولاة
جِ. والی.

جملاتی از کاربرد کلمه ولات

کنون چه فایده خواجو ز درس معقولات که در ازل سبق عشق کرده ئی تعلیم
جنید گوید تا توانی منقولات خانه سفالین ساز.
گرچه فسقست هر دو ز اصل ولیک هم بجای خود آخر اولاتر
به انتهای وجودات اولین ترکیب به ابتدای مقولات آخرین جوهر
پاره ای دیگر محسوسات را باور دارند، اما معقولات را نه. اینان طبیعی مشرب اند. پاره ای اما محسوس و معقول را باور دارند اما حدود و احکام را نمی پذیرند. اینان فیلسوفان دهری اند.
هر کاو دهد ز دست، سر رشته ولات هرکس که هست، رشته عمرش گسسته باد
یکی عقلست و معقولات گوید یکی علمست و معلومات جوید