وقیعت

معنی کلمه وقیعت در لغت نامه دهخدا

وقیعت. [ وَ ع َ ] ( ع اِمص ) غیبت مردم. ( از اقرب الموارد ). || ملامت و عیب گویی از عقب مردم ، و غمازی. ( غیاث اللغات از منتخب ): زبانها به وقیعت او در مجلس سلطان روان شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). اما اگر دعاوی دروغ که خصمان ایشان بر ایشان کنند از شتم صحابه و وقیعت امهات المؤمنین و مانند این... لابد از آن تبری کنند. ( نقض الفضائح ص 12 ). || ( اِ ) فتنه. || جنگی که میان دو تن روی دهد. رجوع به وقیعة شود.
وقیعة. [ وَ ع َ ] ( ع اِ ) وقیعت. آسیب کارزار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صدمه جنگ. ( اقرب الموارد ). || خنور از شاخ خرما که در وی جامه و جز آن نهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گوآب در سنگ که آب بایستد در آن. ( مهذب الاسماء ). چاهک کوه یا زمین نرم که آب در وی ایستد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، وِقاع ، وقائع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) ارض وقیعة؛ زمین که آب را فرونخورد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) کُشش. || فتنه. ( منتهی الارب ). || غیبت مردم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || رکو که بدان قلم پاک کنند. ( زمخشری ). || ( مص ) کُشش کردن. || غیبت نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بدگفتن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). ناسزا گفتن و عیب کردن و غیبت نمودن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه وقیعت در فرهنگ معین

(وَ عَ ) [ ع . وقیعة ] (اِ. ) ۱ - آسیب جنگ ، کارزار. ج . وقایع . ۲ - غیبت ، بدگویی .

معنی کلمه وقیعت در فرهنگ عمید

۱. بدگویی و غیبت کردن از کسی.
۲. فتنه، فساد.

معنی کلمه وقیعت در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- غیبت مردمان : ((والا طاعنان مجال وقیعت یابند. ) ) ۲ - فتنه کشش . ۳- جنگی که میان دو تن روی دهد قتال .

معنی کلمه وقیعت در ویکی واژه

وقیعة
آسیب جنگ، کارزار.
وقای
غیبت، بدگویی.

جملاتی از کاربرد کلمه وقیعت

تیغ تا زو ندید بد گهری بوقیعت درو زبان ننهاد
باد توقیعت طراز کسوت دنیا کزوست تا قیامت کار ملک و دولت و دین ساخته
جوان و پیر بوسیدند توقیعت به هر بقعه بزرگ و خرد پوشیدند تشریفت به‌هر کشور
آن گه ربّ العالمین علّت نهی از مباطنت ایشان بگفت، و از ضمیر دل ایشان خبر داد، گفت: لا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا هیچ در فساد دین شما و ابطال کار شما سستی نکنند و رنجوری و گمراهی و تباهی شما دوست دارند و خواهند، و آن گه وقیعت و عیب مسلمانان بزبان میرانند، و آنچه در دل دارند از عداوت و خیانت از آنچه بر زبان میرانند صعبتر و بزرگتر.
گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون بنوشت توقیعت خدا کاخرون السابقون
بهر توقیعت که جان بی او مباد ز اهتمام بذل و استفراق تن
ز توقیع تو ما را پای تاسر چو توقیعت غریق حمد و شکرست
آتش خورشید هر ماهی عطارد را ز چرخ غیرت توقیعت اندر کلک و دفتر می‌زند
کند چو طره پریشان سواد توقیعت ز رشته‌های خرد پیچ و تاب می‌جوشد
به نزدیک ما حال ایشان چون خلفاء راشدین است که همه راحقّ دانیم و از میان جان همه را دوست داریم و بفضایلی که ایشان را بودست اقرار دهیم و مسلم داریم و انکار نکنیم و دعا گوییم جمعی که از سر هوای نفس و عناد و تعصب در صحابۀ مصطفی صلوات اللّه و سلامه علیه و ایمۀ سلف و مشایخ کبار رضی اللّه عنهم اجمعین طعن نکنند و وقیعت روا ندارند و همه را حقّ دانند و فی الجمله هر کس را بهتر از خویشتن دانستن راهی سخت نیکوست و در همه احوال بترک اعتراض گفتن طریقی عظیم پسندیده است و آنچ بعثرات دیگری مشغول خواهی گشت، باصلاح نفس خویش مشغول بودن، به صواب نزدیکتر. حقّ سبحانه و تعالی همه را براه رضای خویش نزدیک گرداند بمنه وجوده