وقت گذرانی

معنی کلمه وقت گذرانی در لغت نامه دهخدا

وقت گذرانی. [ وَ گ ُ ذَ ] ( حامص مرکب ) سپری کردن زمان به هر نحو که پیش آید.

معنی کلمه وقت گذرانی در فرهنگ معین

( ~. گُ ذَ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) (عا. ) سپری کردن زمان به هر نحو که پیش آید.

معنی کلمه وقت گذرانی در فرهنگ فارسی

سپری کردن زمان بهر نحو که پیش آید.

معنی کلمه وقت گذرانی در ویکی واژه

(عا.)
سپری کردن زمان به هر نحو که پیش آید.

جملاتی از کاربرد کلمه وقت گذرانی

چون آفتاب سلیقه ام از تصریفات دوران بر لب بام است و صبح خط و ربطم از تقالیب روزگار سفله پرور مودی به شام. هر اوقات نگارش جواب رقیمه سرکارم به خیال گذشت دست تشویر چنگ در گریبان انفعال زده که خزف به رسته جوهریان بردن و گرگ به معرض جمال یوسف آوردن از انصاف و کاردانی دور است. لاجرم به دفع الوقت گذرانیده مگر حواسی و دماغی دست داده نوعی که خاطر خواه دل است و ضمیر آن مطاع بدان سیاق مایل، سطری دو متضمن شطری... مرسول خدمت دارم، مصرع: بسوختیم در این آرزوی خام و نشد، اندیشه کردم که اگر ذریعه نگاری را معلق به فراغ و حصول دماغ نمایم، عمر به پایان خواهد رسید و نامه عنوان نخواهد شد نپسندیدم زیاده بر این شیوه تقاعد مسلوک و عرض حالی که غایت آمال است در آن حضرت متروک ماند، کام ناکام پائی بسته و دستی گشاده به این خط خام و ربط ناتمام، تصدی این مخالصت نامچه نمودم، الی آخره.