وقار. [ وَ ] ( ع مص ) وقارة. آهسته و بردبار گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || به آرام شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || ( اِمص ) آهستگی و بردباری. ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). آرامیدگی و آهستگی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : بازیگه شمس و قمر و ببر و هزبر است منزلگه جود و کرم و حلم و وقار است.منوچهری.آن رسول مجتبی وقت نثار خواستی از ما حضور و صد وقار.مولوی.تو را خامشی ای خداوند هوش وقار است و نااهل را پرده پوش.سعدی.تو بر سر قدر خویشتن باش و وقار بازی و ظرافت به ندیمان بگذار.سعدی.|| بزرگواری. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || حلم و تمکین و گرانباری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ( ص ) رجل وقار؛ مرد آهسته و بردبار. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
۱. حالت فرد بامتانت و سنگین. ۲. آرامی، آهستگی. ۳. [قدیمی] شکوه و جلال، عظمت.
معنی کلمه وقار در فرهنگ فارسی
نامش میرزا احمد تخلصش وقار و نخستین پسر وصال شیرازی است پدرش از هشت سالگی تربیت و تعلیم و ارشاد او را بعهده گرفت تا در فن خوشنویسی شعر معانی بیان و فلسفه استاد گشت . پس از مرگ پدر در سال ۱۲۶۵ ه.ق . بهندوستان سفر کرد و در آنجا به نوشتن و تصحیح کتاب مثنوی مولانا جلال الدین بلخی همت گماشت و آن کتاب را بخط نسخ در ۱۱۶ صفحه نوشت و تحشیه کرد و بچاپ رساند و هم در این سفر مثنوی [ بهرام و بهروز ] را سرایید و آنرا در ربیع الثانی ۱۲۶۶ بپایان رساند . پس از بازگشت از هند مدت ۸ سال در شیراز ماند و پس از آن بتهران آمد. در سال ۱۲۷۴ گویا بوسیله صدراعظم به ناصرالدین شاه معرفی شد و پس از چند مسافرت به شیراز و تهران و کرمانشاه در سال ۱۲۹۸ پس از ۶۶ سال زندگی جهان را بدرود گفت . وقار از خاندان وصال دانشمندی بنام است و تالیفات فراوان دارد و از آن جمله است : اطواق الذهب که از نثر و نظم مرکب است - انجمن دانش در آداب و اخلاق . کتاب [ شرح و ترجمه نامه علی ( ع ) به مالک اشتر ] و [ مثنوی بهرام و بهروز ] و [ مثنوی خضر و موسی ] و [ قانون الصداره ] و [ مرغزار ] و [ کتاب مجالس السنه و محافل الازمنه ] و [ عشره کامله ] و [ ترجمه منظومه عربی حاجی ملا هادی سبزواری ] و [ سیاحت نامه از شیراز تا بندر ابوشهر ] و [ اهبه الادیب ] و [ ریحانه الادب ] و [تاریخ چهارده معصوم] و [ رساله در علم بدیع ] و غیره . بردبارشدن، آهستگی، بردباری، سنگینی، بزرگوار ۱- (مصدر ) آهسته وبردبارگردیدن . ۲ - (اسم ) آهستگی و بردباری حلیم : (( الماخوبیش آنکه مردم را لباس وقار و آرام دهد . ) ) یا اهل وقار . باوقار. یا با وقار . یا بی وقار . بی تمکین سبک بی ثبات .
معنی کلمه وقار در فرهنگ اسم ها
اسم: وقار (پسر) (عربی) (تلفظ: va (e) qār) (فارسی: وقار) (انگلیسی: vaghar) معنی: متانت، سنگینی، آهستگی، آرامی، شکوه، جلال، حالت کسی که حرکات جلف و سبک از او سر نمی زند و احترام دیگران را برمی انگیزد، ( در قدیم ) شکوه و جلال، ( در عرفان ) در اصطلاح حکمت عملی آن است که وقتی نفس در پی نیل به چیزی است، آرام باشد تا از شتابزدگی، از حد درنگذرد، بدان شرط که مطلوب او از دست نرود
معنی کلمه وقار در دانشنامه عمومی
وقار (آلبوم هیلاری داف). وقار ( به انگلیسی: Dignity ) چهارمین آلبوم استودیویی خواننده آمریکایی هیلاری داف است که در ۲۱ مارس ۲۰۰۷ منتشر شد. • آلبوم های ۲۰۰۷ ( میلادی ) • آلبوم های الکتروپاپ • آلبوم های انگلیسی زبان • آلبوم های تهیه شده توسط رایان تدر • آلبوم های دنس - راک • آلبوم های هالیوود رکوردز • آلبوم های هیلاری داف • مقاله های بدون منبع از ژانویه ۲۰۱۶ • همه مقاله های بدون منبع • مقاله های دارای میکروفرمت اچ اودیو • مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی
معنی کلمه وقار در دانشنامه آزاد فارسی
وَقار (در لغت به معنی بردباری، سنگینی و ثبات) مراد آن است که انسان، سنگینی و بردباری و آرامش خود را آن گاه که به سوی مطلوبی حرکت می کند حفظ نماید و در این کار اوّلاً، از شتاب زدگی بپرهیزد؛ ثانیاً، آرامش و سنگینی وی موجب ازدست رفتن مطلوب نگردد.
معنی کلمه وقار در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] وقار و سکینه، در بسیاری از روایات اهل بیت (علیهم السّلام) با هم استعمال شده است؛ گر چه معنای این دو کلمه مترادف با همدیگر است اما فرقی که دانشمندان علم لغت بین این دو کلمه گذاشته اند عبارت از این است که وقار در آرامش بدنی استعمال می شود و سکینه، آرامش و سکون قلبی را می گویند. کلمه وقار و سکینه در لغت عرب به معنای آرامش و سکون می باشد، اما استعمال کلمه وقار در آرامش بدنی و ظاهری است به خلاف سکینه که در آرامش درونی و قلبی به کار برده می شود. معنای وقار در لسان العرب در معنای وقر می گوید: الوَقْرُ: ثِقَلٌ فی الاُذن، بالفتح، و قیل: هو اَن یذهب السمع کله، و الثِّقَلُ اَخَفُّ من ذلک. وقر به معنای چیز سنگین در گوش است و گفته شده از بین رفتن کامل شنوایی را می گویند اما ثقل در جایی به کار می رود که مقداری از شنوایی باقی باشد. و اگر به کسره خوانده شود به معنای حمل کردن شیء سنگین بر روی دوش یا سر استعمال شده است؛ جاء یحمل وِقْرَه یعنی با باری که به دوش یا سر گذاشته بود آمد. بنابراین کلمه وقار نیز که به معنای آرامش به کار می رود از این جهت است که گویا ثقل و سنگینی که بر او است سبب شده است که او ساکن و آرام باشد. و همجنین در لسان العرب آمده است: الوَقار: الحلم و الرَّزَانة وقار به معنای بردباری و متانت است؛ که این معنا نیز از آثار بار سنگین است که بیان کردیم. معنای سکینه در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم چنین آمده است:سکون به معنای استقرار و ثبوت در قبال حرکت است و این کلمه به استقرار مادی و روحی هر دو اطلاق می شود و استقرار درونی را طمانینه می گویند که به معنای برطرف شدن اضطراب و تشویش است. و همچنین در معنای سکینه، مؤلف کتاب التحقیق گفته است: سکینه بر وزن فعیله از سکون گرفته شده، و مراد از آن چیزی است که در آن ثبات و استقرار باشد، و مراد از سکینه در قرآن، نازل شدن رایحه ای از جانب خداوند است که سبب آرامش و سکونتی می شود که اضطراب و تشویش را به کلی از نفس می زداید. استعمال وقار و سکینه در قرآن ...
معنی کلمه وقار در ویکی واژه
آهستگی، سنگینی، بزرگواری.
جملاتی از کاربرد کلمه وقار
بادی که بر زمین وقارش کند گذر از پشه پیل سازد و از صعوه کرگدن
سپهر ملت و دولت جهان جاه و جلال محیط عز و شرف بحر جود و کان وقار
زنندسنگ وقارت بسربر، آنکس را که بردباری نسبت کندبکوه گران
دیوان وقار شیرازی. تصحیح داریوش کاظمی. کرمان: دانشگاه آزاد اسلامی کرمان، ۱۳۸۳.
ادیب سلطنه هم بد نشد در آخرِ کار اگر چه اوّل شب با وقار و تمکین بود
دید چشم هر که او را دید روز بار و بزم آفتاب باسکون و آسمان با وقار
دوش ارنه وقارت به زمین پیوستی فریاد و دعایت به زمین کی بستی
یا مرتضی علی ولی شاه با وقار من هر چه هستم از تو اگر نیک اگر بدم
اگر چه قاف به خود چیده است تمکینی سبک چو کاه ز کوه وقار مردان است
و هم وی گفت: من فساد الطبع التمنی والامل. و هم وی گفت: کی مشایخ ما گفتهاند: من تعرض محبته جاءته المحن والبلایا بالا وقار و هم وی گفته: محبتک لنفسک هی التی تهلکها از وی پرسیدند: کی مرید که ایذ و صفت وی چیست؟ این آیت برخواند: ضاقت علیهم الارض بما رحبت.
نام کنونی آن برگرفته از نام جنگ ذوقار است که در روزگار پیش از اسلام میان سپاه خسرو پرویز و قبایل بکر بن وائل در این محل درگرفت.
همه پاک و معصوم و نص از خدای پیمبر وقار و فرشته شعار
الجزایر بزرگترین کشور در آفریقا به لحاظ مساحت میباشد، قسمت اعظم مناطق ساحلی الجزایر کوهستانی است و بندرهای طبیعی اندکی دارد. منطقهای که از ساحل شروع میشود و تا تل اطلس امتداد مییابد، حاصلخیز میباشد. در جنوب تل اطلس استپهایی وجود دارند که تا اطلس صحرایی امتداد پیدا میکنند، صحرا در مناطق جنوبیتر قرار دارد. جبال هوقار منطقهای مرتفع در مرکز صحرا و در جنوب الجزایر است. شهرهای مهم الجزایر، الجزیره، آوران، قسنطینه و عنابه میباشند.