جملاتی از کاربرد کلمه وقاد
خاطری دارم چنان وقاد وتیز و تند رو کز ضمیر غیب اگر خواهی ترا بدهد نشان
ایا قادر پاک ودانای راز تویی خالق وقادر کارساز
ای بزرگی که طبع وقادت خرده بر عقل خرده دان بگرفت
عزم وقادت چون سیر فلک خالی از حادثه کسلانی
خاطر وقاد او از گفته های خویش کرد حسب حالش این دو بیت از بهر تضمین انتخاب
خاطر وقادش اندر نسبت آب سخن آتشی آمد که دودش جمله آب کوثرست
شهریارا خاطر وقاد من در مدح تو بر سر معنی مشکل گر چه آسان میرسد
با ساحری خاطر وقادم منسوخ گشت ساحری بابل
من خود این خار درین باغ نشاندم کامروز خرمن جان مرا شعله وقاد بود
خاطرش آتش ستاره شرار طبع وقادش آب آتشبار