وفاق. [ وِ ] ( ع مص ) موافقة. سازگاری کردن. ( غیاث اللغات ). سازواری کردن. ( منتهی الارب ). سازواری کردن و همراهی کردن. || ( اِمص ) سازواری و همراهی و یک دلی. یک دلی ویک جهتی. ضد نفاق. سازش. ( ناظم الاطباء ) : تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبعی و دهری.منوچهری.از وفاق ادریس بررفت از زمین برآسمان وز خلاف ابلیس دررفت از بهشت اندر سقر.سنایی.|| محبت و اتفاق. ( غیاث اللغات ). اتحاد و اتفاق. || معاهده. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه وفاق در فرهنگ معین
(و ) [ ع . ] (مص م . ) سازگاری کردن ، همکاری کردن .
معنی کلمه وفاق در فرهنگ عمید
۱. با یکدیگر همکاری کردن، اتحاد. ۲. سازگاری، سازواری.
معنی کلمه وفاق در فرهنگ فارسی
بایکدیگرهمکاری کردن، سازگاری، سازواری ۱- (مصدر ) سازواری کردن همراهی کردن . ۲- (اسم ) سازواری همراهی یکدلی مقابل نفاق : ..... تا باشد که ببرکت این وفاق و اتفاق دام از جای بر گرفته شود .
در زبان فارسی، اصطلاح اجتماع از زبان عربی اخذ شده و به معانی جماعت، انبوهی، اشتراک، وفاق عمومی و شباهت زیستی گروهی از جانوران یا گیاهان یک منطقهٔ جغرافیایی با شرایط مساوی بهکار رفتهاست.
صحبت پاکشان ز صدق و وفاق مایه صد هزار کذب و نفاق
«الوفاق» مهمترین گروه اپوزیسیون شیعه نیز در اعتراض به کشته شدن دو نفر در اعتراضات اخیر حضور خود در پارلمان را به حالت تعلیق درآورد.
بهره ای کز عمر خود بردیم، این اوقات بود که اتفاق صحبت اهل وفاق افتاده بود
صحبت یاران ندارد آنقدر رنگ وفاق شمع هم زین بزم داغ چشم گریان میبرد
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال شباب بلوزداد، باشگاه فوتبال قسنطینه، و باشگاه فوتبال وفاق سطیف اشاره کرد.
منتظر تا کی درآید در وثاق آن جوان نیکبخت با وفاق
صورت دولت وفاق تو چو پرواز همای سورت محنت خلاف تو چو آواز غراب
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال وفاق سطیف اشاره کرد.
هزار نقش وفاقم نمود ظاهر بخت ولیک باطن خود ساده از نفاق نکرد
الوفاق روزنامه عربیزبان چاپ تهران است که مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران آن را منتشر میکند. مخاطب این روزنامه که از ۲ مرداد ۱۳۷۶ منتشر میشود، جهان عرب و کشورهای اسلامی هستند و در ایران مورد توجه دیپلماتهای عربزبان است.
کامد اینک ز نصیبین بعراق تاجری نامور از اهل وفاق
گهی حریف خلافی گهی رفیق وفاق نه بر طریق وصالی نه بر طریق فراق
روز دیدم همی گریخت ز شب هم بران گونه کز نفاق وفاق
در زبان اردو ایالت را وفاق مینامند و مناطقی مانند جامو کشمیر و منطقه قبایلی و فدرال را اصطلاحاً صوبه مینامند.
موافق تو بفر وفاق دولت تو اگر شرنگ بکف در گرفت شکر شد
حدود یکصد و هشتاد تن از استادان دانشگاه، متخصصان، هنرمندان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی با ارائه فهرستی از نگرانیهای نخبگان دربارهٔ وضع ایران، نسبت به از بین رفتن وفاق ملی در این کشور ابراز نگرانی کرده و چند پیشنهاد را برای خروج از وضع کنونی عرضه کردهاند.
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال وفاق سطیف و باشگاه فوتبال سیواساسپور اشاره کرد.