وعده گاه

معنی کلمه وعده گاه در لغت نامه دهخدا

وعده گاه. [ وَ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) وعده جای. جای قرار دادن. ( ناظم الاطباء ). جایی که با هم وعده کنند. ( آنندراج ) :
وعده گاه گرم خوبان گوشه میخانه است
سرزمینی نیست غیر پای خُم دلکش مرا.رضی دانش ( از آنندراج ).مباد روز قیامت به وعده گاه آیی
که دل نشسته در آنجا به انتظار هنوز.عرفی ( از آنندراج ). || هنگام و زمان قرارداد. ( ناظم الاطباء ) :
چون رسید آن وعده گاه وروز شد
آفتاب از شرق اخترسوز شد.مولوی.|| محل ملاقات. میعاد. میعادجای.

معنی کلمه وعده گاه در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) محل ملاقات ، میعاد.

معنی کلمه وعده گاه در فرهنگ عمید

جای قرارداد، محلی که برای ملاقات معین شده.

معنی کلمه وعده گاه در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- جای قرارداد.۲- زمان قرار داد. ۳ - محل ملاقات میعاد : (( عاشق شیدا در ساعت معین در وعده گاه حاضر شد . ) )

معنی کلمه وعده گاه در ویکی واژه

محل ملاقات، میعاد.

جملاتی از کاربرد کلمه وعده گاه

روز میعاد آمد و بنشست شاه بر سریر عزت اندر وعده گاه
وعده گاهش چمن سینه مجروح من است هر که از خون جگر جام شرابی دارد
وعده گاهی کو که چون نومید برخیزم ز وصل دست امید وفای وعده دامانم کشد
هر کسی را وعده‌ای در وعده گاهی داده‌ای وعدهٔ قتل مرا نی می‌دهی نی می‌کنی
مباد روز قیامت، به وعده گاه بیا که دل نشسته در آن جا به انتظار هنوز
پس از فتح و ظفر با خاطر شاد دوان در وعده گاه آمد با ستاد
به وعده گاه تو امید آنقدر بنشاند که در دیار خودم سوخت خانهٔ خویش
«قالَ فَاذْهَبْ»، گفت که برو «فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ» ترا تا زنده باشی ان است از مردم دور باشی «وَ إِنَّ لَکَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ»، و ترا وعده گاهی که آن با تو خلاف نکنند «وَ انْظُرْ إِلی‌ إِلهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً»، و درین خدای خود که باو باز نشستی می‌نگر، «لَنُحَرِّقَنَّهُ»، بسوزیم آن را، «ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً» (۹۷)، آن گه آن را در دریا پراکنیم پراکندنی.
ز آتش وعده گاه یار پرسید سراغ جلوهٔ دیدار پرسید
گردافکنی که با تو بمیدان برون شود بر وعده گاه مرگ نهد جان بانتظار