معنی کلمه وطی در لغت نامه دهخدا
طفل را نبود ز وطی زن خبر
جز که گویی هست آن خوش چون شکر.مولوی.|| پایمال کردن. ( غیاث اللغات ).
وطی ٔ. [ وَ ] ( ع ص ) کوفته و سپرده زیر پا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کوفته و نرم و سپرده زیر پای. ( ناظم الاطباء ). || شی وطی ٔ؛ ای بین الوطاءة. ( منتهی الارب ). چیزی که پاسپردگی آن آشکار باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وطاءة شود.