وطن کردن

معنی کلمه وطن کردن در فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - مسکن گرفتن . ۲ - جایی را به عنوان میهن انتخاب کردن .

معنی کلمه وطن کردن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- اقامت کردن درجایی مسکن گرفتن : (( چو وحشی وطن کن بدست خموشی مکن ناله از دست بی خانمانی ) ). ( وحشی )

معنی کلمه وطن کردن در ویکی واژه

مسکن گرفتن.
جایی را به عنوان میهن انتخاب کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه وطن کردن

از در دین و وطن کردند با اهل وطن آنچه بوسفیانیان کردند با آل علی
از حریر و کتان کفن کردند در یکی قبرشان وطن کردند
حبذا یثرب که تا یکدم کنم آنجا وطن عمرها ترک اقامت در وطن کردن توان
ز ایمنی به وطن کردن اندر آمد باز به نام عدل تو ای یادگار نوشروان
سعیدا کار خامان نیست در آتش وطن کردن که عاشق چون سپند از دانه‌ها برچیده می‌باید