وضی

معنی کلمه وضی در لغت نامه دهخدا

وضی ٔ. [ وَ ] ( ع ص ) بر وزن امیر، خوب و پاکیزه روی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): وجه وضی ٔ؛ روی تازه.( مهذب الاسماء ). ج ، اَوضیاء، وِضاء. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه وضی در فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (ص . ) خوبروی .

معنی کلمه وضی در فرهنگ عمید

خوب و پاکیزه روی.

معنی کلمه وضی در فرهنگ فارسی

(صفت ) خوبروی .

معنی کلمه وضی در ویکی واژه

خوبروی.

جملاتی از کاربرد کلمه وضی

متعهد به گزینش خود بودن یعنی آن‌ها را کنش‌هایی درست شناختن. به نظر سارتر درست دانستن گزینش باید خارج از گسترهٔ نسبی باوری معنا بدهد. او می‌گوید که هر شخص باید بتواند در مورد گزینش‌های خود به دیگران توضیح بدهد و پاسخ‌گوی آن‌ها باشد.
وان نرگسکان چو حوضی از بلور کش زرد فواره‌یی ز دینارست
شاها بقادری که وضیع و شریف را ازوی امید لطف نجات از مصایبست
بُوَد آفت ملک و نقصان مال در ان باب خَوضی سزد لامحال
و گفت: چون مرید نعره زند و بانگ کند حوضی بود و چون خاموش بود دریایی شود پر در.
سدّه بوس بارگاهت هم وضیع و هم شریف خاکروب آستانت هم صغیر و هم کبیر
و بجای هر چیزی از آن عوضی یافتم، اما دریغا که هیچ چیز را جانشین روزگاران جوانی نیافتم.
حوضی شده چون فلک مدور پاکیزه و خوش چو حوض کوثر
کف او مقسم ارزاق وضیع است وشریف در او کعبه آمال صغار است وکبار