وضعی

معنی کلمه وضعی در لغت نامه دهخدا

وضعی. [ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب به وضع و شکل و طرز. ( ناظم الاطباء ).
- حرکت وضعی ( وضعیة ) ؛ در مقابل حرکت انتقالی. حرکت بر دور محور خود. ( ناظم الاطباء ).
- حرکت وضعی زمین ؛ گردش زمین است به دور خود در هر بیست وچهار ساعت یک مرتبه.

معنی کلمه وضعی در فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به وضع : (( برابری یکی است بعرضی وضعی وهمچنانی یکی است بخاصیتی . ) )

جملاتی از کاربرد کلمه وضعی

در موضعی که باشد آنجا هویت تو ناید ز هر دهانی، بانگی برون ز هویی
موضعی از خرمی زیباتر از باغ ارم وزره امن و فراغت غیرت دارالسلام
نیز اینکه بایسته است که پروردگار متعال در حال بنده رعایت بصلاح ترین وضعیت کند. نیز این که قرآن مخلوق و حادث است و قدیم نیست. و خداوند نیز بروز رستخیز دیده نخواهد شد.
سگ مرده افتاده در موضعی که بد جای پیشانی اولیا
در فضل او کنند به هر موضعی حسد بر نقص او دهند ز هر جانبی رضا
در دهر چون بهشت برین شد بدولتش هر موضعی که متصل خشکی و تریست
ناچار بشکند همه ناموس جادوان در موضعی که در کف موسی بود عصا