وصولی

معنی کلمه وصولی در لغت نامه دهخدا

وصولی. [ وُ ] ( ص نسبی ) منسوب به وصول. آنچه ممکن است وصول شود و به دست آید و جمعآوری شود. ( ناظم الاطباء ).
- لاوصولی ؛ آنچه به دست نمی آید و جمعآوری نمیشود و سوخت. ( ناظم الاطباء ). حاصل نشدنی.

معنی کلمه وصولی در فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) آنچه ممکن است وصول شود و بدست آید مقابل لاوصولی . یا لاوصولی . آنچه وصول نشود و بدست نیاید.

جملاتی از کاربرد کلمه وصولی

از کمیت و دعبل و طرماح وصولی قصه ها با امامان هدی در طی هر دفتر بود
ولیکن تا تو در عین نمائی کجامرد وصولی و لقائی
آخر الامرم وصولی راست شد گرچه افزون بود علمم کاست شد
در وصولی، که عارفان گویند همگنان را به دوست استظهار
نداند تا وصولی یا فنائی نیابد با خدا غیر از خدائی
و کاشکی بر دل بیرحم تو اعتمادی دارمی و که خدمت مرا در حضرت تو قبولی باشدی و به کعبه جمال تو وصولی میسر شدی تا پدر را به تیغ از پای در آرمی یا به زهر از پیش بردارمی و چنگ محبت در فتراک دولت تو زنمی.
تو خود بشناس کاین جاگه قبولی چو حق دیدی عیان صاحب وصولی