وصل کردن

معنی کلمه وصل کردن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- پیونددادن پیوستن مقابل فصل جدا کردن : (( تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی . ) ) ( مثنوی ) ۲ - پیوند زدن بدرخت .

معنی کلمه وصل کردن در ویکی واژه

allacciare

جملاتی از کاربرد کلمه وصل کردن

اراف‌سی در رابطه با پیوندهای گوناگون بین دو ای‌ام‌پی بوده و عملیات و نحوه عملکرد و کاربردهای آن‌ها را شرح می‌دهد. چگونگی بررسی و بازبینی پیوندهای میان دو دستگاه و میان کاربران و آی‌ام‌پی مورد بررسی قرار گرفته‌است. امکانات در اختیار میزبان برای قطع یا وصل کردن یک کاربر نیز ذکر شده‌است تا مشکلی از بابت ناهماهنگی‌های میان میزبان‌ها به وجود نیاید.
تو برای وصل کردن آمدی یا برای فَصل کردن آمدی؟
اگر آتش عشق دل عاشق نسوختی و بباد هواش برندادی بودی که عکس جمال معشوق در وی پدید آمدی و درین مقام اجتماع معشوق و عشق بودی در بیت الاحزان عاشق و سر بی یَسمَعُ و بی یَبصُرُ ظاهر شدی اما آن مقام درین عالم که سخن می‌رود ناتمام می‌نماید که زیرا خانۀ خراب را مالک چه دوست و چه دشمن چون عشق غیور خانه ویران کن جان است و سوزندۀ ارکان، حدیث وصل کردن با وی از خامی است همانابوصول رایات سلطان وصال عشق رخت بر لاشۀ وجود عاشق می‌نهد و از دروازه هستی بدر میکند و بصحرای عدم می‌فرستد سر رشته این معنی در ضبط نمی‌آید همانا این پیچاپیچ از شکن زلف معشوق است و دل را در آن شکستگی‌ها می‌باید جست:
ترا از بهر کشتن نافریدند ز بهر وصل کردن آفریدند
دیگر عبارت‌های ویژه لاندا می‌باشد که برای وصل کردن متغیرها به مقادیرشان که درون یک عبارت ارزیابی می‌شوند استفاده می‌شود.
هدف از ساخت این بزرگراه وصل کردن مرکز و شمال تهران به جنوب تهران بود.