وصفی

معنی کلمه وصفی در لغت نامه دهخدا

وصفی. [ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به وصف. رجوع به وصف شود.

معنی کلمه وصفی در فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به وصف .

جملاتی از کاربرد کلمه وصفی

همان نوری که آدم زا وصفی گشت در اصلابش بصفوت مختفی گشت
مبالغه در لغت به معنای به نهایت رساندن، فراگرفتن و غلو کردن است در چیزی؛ و در اصطلاح آن است که سخندان بنابر تزیین کلام، در وصف چیزی غلو نماید؛ و آن را به مرتبهٔ اعلی و درجهٔ قصوی برساند. همچنین گفته شده مبالغه آن است که کسی جهت وصفی ادعای مرتبه‌ای از شدت یا ضعف نماید که آن مرتبه یا غریب و بعید باشد یا محال و ممتنع تا گمان شود که آن وصف به نهایت رسیده‌است.
هر کسی در قدر خود لافی و وصفی میزنند عشق او پاکست و صافی از چنین و از چنان
بهر وصفی است گرچه ذو صفات او غنی است و احد واجب بذات او
حماسه گونه‌ای از متون وصفی است که به توصیف اعمال پهلوانی و افتخارات و بزرگی‌های قومی یا فردی می‌پردازد.
ای کلک گهربار تو موصوف به وصفی کان معجزهٔ جملهٔ اوصاف وصفاتست
حروفاتی که اندر این کتابند ز حسن او بوصفی در خطابند
بنطق آمد ز تعلیم خدائی که ای ذاتت زهر وصفی مبرا
بهر وصفی که گویم بیش از آنی ولی دانم که پیدا ونهانی
آب‌انبار صفی آباد مربوط به دوره افشار - دوره قاجار است و در شهرستان اسفراین، بخش بام وصفی آباد، مرکز شهر صفی آباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۹۸۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
هر آن وصفی که خواهم کرد از جان حقیقت برتر از آنست میدان
به هر وصفی که خوانی در شریعت در آئی انس میدان در طریقت
قصه این و آن مخوان وصفی از آن دهان بگو رفت سبکتکین و تو وصف ایاز می‌کنی