معنی کلمه وصایت در لغت نامه دهخدا
- وصایت کردن ؛ وصیت کردن. ( ناظم الاطباء ).
وصایة. [ وَ / وِ ی َ ] ( ع اِ ) اندرز. ( منتهی الارب ). وصیت. ( اقرب الموارد ). || شاخ خرما که بدان پشتواره بندند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، وَصا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص )وصی گردانیدگی و عمل وصی گردانیدن. ( ناظم الاطباء ).
وصایة. [ وُ ی َ ] ( ع اِمص ) اسم است وصیت را. ( منتهی الارب ). وصی گردانیدگی و عمل وصی گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وصیت شود.