جملاتی از کاربرد کلمه وشه کرده
منم روی از جهان در گوشه کرده کفی پستِ جوین رهتوشه کرده
چو مادری که جگرگوشه کرده باشد گم همیشه کان به فراقش به سینه کوبد سنگ
من درین سالها که بی توشه کرده بودم زاین و آن گوشه
از بس که گشته پر ز غم و غصه هر رگم چون خوشه کرده دانه گره در گلوی خویش
داس در خوشه کرده گوشه ی چرخ کندم انجم او فتاده برون