وشه کرده

معنی کلمه وشه کرده در ویکی واژه

وَ شَ کِ دَ vasha kerda
عطسه کردن

جملاتی از کاربرد کلمه وشه کرده

منم روی از جهان در گوشه کرده کفی پستِ جوین ره‌توشه کرده
چو مادری که جگرگوشه کرده باشد گم همیشه کان به فراقش به سینه کوبد سنگ
من درین سالها که بی توشه کرده بودم زاین و آن گوشه
از بس که گشته پر ز غم و غصه هر رگم چون خوشه کرده دانه گره در گلوی خویش
داس در خوشه کرده گوشه ی چرخ کندم انجم او فتاده برون