وشنگ

معنی کلمه وشنگ در لغت نامه دهخدا

وشنگ. [ وَ ش َ ] ( اِ )میل آهن که بدان پنبه دانه را از پنبه برمی آورند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( اسدی ). میل حلاجان. ( حاشیه برهان چ معین از لغت فرس ص 309 ) :
گربری دست سوی نان دانت
در فراخی و گاه نعمت تنگ
بکنی هر دو چشم خویش از بخل
همچو حلاج دانه را به وشنگ.
منطقی ( از انجمن آرا، و جهانگیری بدون ذکر نام شاعر ).
|| توده خربزه و هندوانه و خیار و امثال آن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ). رجوع به جهانگیری شود.

معنی کلمه وشنگ در فرهنگ معین

(وَ شَ ) (اِ. ) ۱ - میل آهنی که به وسیلة آن دانة پنبه را از پنبه خارج کنند. ۲ - میل حلاج .

معنی کلمه وشنگ در فرهنگ عمید

میله یا آلتی که حلاج با آن پنبه دانه را از پنبه جدا می کند.

معنی کلمه وشنگ در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- میل آهنی که بوسیل. آن دان. پنبه را از پنبه خارج کنند. ۲- میل حلاج : (( گر بری دست سوی نان دانت در فراخی و گاه نعمت تنگ ) ) (( بکنی هر دو چشم خویش از بخل همچو حلاج دانه را به وشنگ . ) ) ( چها. بدون ذکرنام شاعر )

جملاتی از کاربرد کلمه وشنگ

نبیره ی فریدون و پور وشنگ به دریا ز بیمم غریوان نهنگ
از دم آتش فشان، آیینه تاریک خود گر نسازی آب، باری پیش روشنگر گذار
گرچه در روشنگری دارد ید بیضا ز صبح برنمی آید به شبهای جدایی آفتاب
گرچه تفسیر زبان روشنگرست لیک عشق بی‌زبان روشنترست
از ذرگان شمس شموسم من روشنگر شموسم و اقمارم
دل و دستی که پیشگاه مینو فرگاه شاهزادگان آزاده و دیگر دوستان سرکاری و خود را جداگانه نامه یارم پرداخت نیست. زبان شیوا گفت گهر سفت سلطانی که روشنگر رازهای نهانی است، بندگی های بی گزاف مرا با همه راز خواهد گشود و آنچه دیده و دانند باز خواهد نمود.
اگر هزار مبارز چو عمرو و چون طاهر کنون بیایند از سیستان و از پوشنگ
سیف فرغانی دلت آیینه دان مهر اوست از درون چون صبحِ روشنگر برآور آینه
رنگ در دل داشتم روشنگر ادراک برد همچو سیل این خانه را افسون رفتن پاک برد
کلف مه ز رخ مه ببرد گر باشد رای روشنگر تو صیقل آیینه ماه