وشم
معنی کلمه وشم در لغت نامه دهخدا

وشم

معنی کلمه وشم در لغت نامه دهخدا

وشم. [ وَ ] ( ع اِ ) نشان و علامت. ( ناظم الاطباء ). نقش و نگار که بر اندام سوزن آژده و نیله بر آن پاشیده ، سازند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). خال. ج ، وشوم ، وِشام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) : عسل البلاذر اذا طلی علی الوشم قلعه. ( ابن بیطار ). || گیاه نخستین که روییدن گیرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || تغییر رنگ پوست بدن از ضربه وسقطه. ( ناظم الاطباء ). || خط دستهای گاو وحشی. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( مص ) اندام را به سوزن اژدن و نیله پاشیدن بر آن ، و فعل آن از باب ضرب است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کنده کردن دست. ( تاج المصادربیهقی ). خال کوبی کردن. خال و خط کوبیدن در دست و تن. نگار کردن بر پشت دست. ( مهذب الاسماء ) :
لخولة اطلال ببرقة ثَهْمَدِ
تلوح کباقی الوشم فی ظاهر الیدِ.( از معلّقه طَرَفَة ).
وشم. [ وُ ] ( اِ ) پرنده ای باشد شبیه به تیهو لیکن از تیهو کوچکتر است ، و آن را عربان سمانی و سلوی و ترکان بلدرچین گویند. ( برهان ). کرک و بلدرچین که به تازی سلوی گویند. ( ناظم الاطباء ) :
در جنب علو همتت چرخ
ماننده وشم پیش چرغ است.ابوسلیک گرگانی.
وشم. [ وَ ] ( اِ ) بخار عموماً و بخاری که در ایام زمستان در هوا پیدا شود خصوصاً. ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بخارها باشد عموماً همچو بخاری که از آب گرم و دیگ طعام و چیزهای دیگر خیزد و نزم را گویند خصوصاً و آن بخاری باشد تیره و تاریک و ملاصق زمین. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) :
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز وشم دهانش جهان تیره گون.فردوسی ( از انجمن آرا و آنندراج ).

معنی کلمه وشم در فرهنگ معین

(وُ ) (اِ. ) بلدرچین .
(وَ ) (مص م . ) نقش و نگاری که بر اندام با سوزن آژده کرده و نیله بر آن پاشند، خالکوبی .

معنی کلمه وشم در فرهنگ عمید

بخار: دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون / ز وشم دهانش جهان تیره گون (فردوسی: مجمع الفرس: وشم ).
۱. خال .
۲. (اسم ) خالی که با نیل و سوزن روی پوست بدن ایجاد می کنند، خال کوبی.
= بلدرچین: در جنب علو همتت چرخ / مانندۀ وشم پیش چرغ است (ابوسلیک: شاعران بی دیوان: ۶ ).

معنی کلمه وشم در فرهنگ فارسی

۱-(مصدر ) باسوزن آژده کردن و نیله پاشیدن . ۲ - (اسم ) نقش ونگاری که بر اندام با سوزن آژده کرده و نیله بر آن پاشند جمع : وشام وشوم .
بخار عموما و بخاری که در ایام زمستان در هوا پیدا شود خصوصا

معنی کلمه وشم در فرهنگ اسم ها

اسم: وشم (پسر) (مازندرانی، گیلکی) (تلفظ: vošm) (فارسی: وشم) (انگلیسی: voshm)
معنی: بلدرچین، در مازندرانی و گیلکی ( انزلی، رشت، لاهیجان ) به معنی بلدرچین است

معنی کلمه وشم در دانشنامه عمومی

وُشم ( نام علمی: Tinamidae ) نام یک راسته از طبقهٔ دیرین آروارگان است. حدود ۵۰ گونه یا بیشتر وُشم در مناطق متنوعی از جنوب مکزیک، آمریکای مرکزی تا بالای آمریکای شمالی زندگی می کنند. این پرنده قادر است به صورت ناآزموده به خاطر بال های کوتاه گِردش، برای فاصله ای کوتاه پرواز کند. وشم بدنی متراکم از ۲۰ تا ۵۰ سانتی متر طول دارد و همهٔ گونه ها دارای گردنی بلند، دم کوتاه و پاهای قوی هستند. بال و پر آن ها با طرح قهوه ای و خاکستری، هماهنگ با محیط است. پرندگانی تنهازی هستند مگر در فصل زاد و ولد، یعنی زمانی که چند همسری باشند. نرها به تنهایی روی یک تا ده تخم می خوابند و از جوجه ها نگهداری می کنند.

معنی کلمه وشم در ویکی واژه

نقش و نگاری که بر اندام با سوزن آژده کرده و نیله بر آن پاشند، خالکوبی.
بلدرچین.

جملاتی از کاربرد کلمه وشم

کو تهی قبا، فتاد خوشم؛ جز ازین ذوق، دل مباد خوشم
گر فروشم غمش بهر دو جهان نزد اهل نظر زیان منست
همی‌چینم همی‌کوشم به دندان با زنخدانش همی‌پیچد غلام از رنج و با او می‌زنم کله
امشب از زمزمه ی پرده سرا بی خبرم ای حریفان برسانید بدوشم بسرای
شهرهای پوپنسته، کوشم، تنتردن و ساکو، ناگانو خواهرخوانده‌های اولن هستند.
آنچنان رفته‌ای از دست ز تاب می دوش که از این کو نتوان برد مگر بر دوشم
گهی با درد می غلطم، گهی با داغ می جوشم به غیر از من که قدر صحبت احباب می داند؟
خاک پایش چو منی را نرسد می‌کوشم که رسد چشم مرا گرد سم یکرانش
اشتری ده ه بار من بکشد ور فروشم به تازیی بخرند
شراب عشق شوری در سرم افکنده‌ای شیرین که چون فرهاد تلخی‌های دوران شد فراموشم
رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش در آن آتش چو خورشیدی جهانی را بیارایم
امامزاده شاه صادق مربوط به دوره ساسانی، دوره اسلامی است و در شهرستان دشتستان، بخش مرکزی، دهستان حومه، روستای خوشمکان واقع شده و این اثر در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۱۲۲ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.