وشتی

معنی کلمه وشتی در فرهنگ معین

(وَ ) (حامص . ) خوبی ، خوشی ، نیکویی .

معنی کلمه وشتی در فرهنگ عمید

خوبی، خوشی.

معنی کلمه وشتی در فرهنگ فارسی

نام ملکه ایران زن خشایارشا که شاه او را در مجلسی که تمام سران و بزرگان نشسته بودند احضار کرد و چون از آمدن امتناع نمود فرمان داد او را از دربار خارج کردند و بعدها [ استر ] دختر برادر مردخای یهودی را جانشین آن کرد . داستان آن در کتاب استر ( تورات ) از باب اول ببعد مفصل شرح شده است .
خوبی خوشی نیکویی .

معنی کلمه وشتی در دانشنامه آزاد فارسی

وَشتی (Vashti)
(در عبری به معنی «زن زیبا») در عهد عتیق، ملکۀ احشویروش شاه. چون در ضیافت کاخ شوشَن (شوش) از فرمان احشویروش سرپیچی کرد و از نمایش زیبایی خود به مهمانان سر باز زد (اِستر ۱:۱۱) استر به جای او ملکه شد.

معنی کلمه وشتی در ویکی واژه

خوبی، خوشی، نیکویی.

جملاتی از کاربرد کلمه وشتی

گه از مشرق سوی مغرب نوشتی طُغری و نامه گه از مغرب سوی مشرق‌ کشیدی رایت و لشکر
نوشتی یک از علت اشتهار بود مرگ در صفحه روزگار
سیلاب قضا نسترد از دفتر ایام این‌ها که تو بر خاطر سعدی بنوشتی
مگر یک روز در مطبخ شبانگاه زتابه گوشتی بربود ناگاه
دستی که گرفتی سر آن زلف چو شست پائی که ره وصل نوشتی پیوست
ای که فرش زمانه ننوشتی وی که از چار و نه بنگذشتی
راست نوشتید من شما را به طهران آوردم، اما برای راحت دل و شادی جان، نه برای طواف درب مختاران و عواف کوچه کبابیان سجن و سجین فاضلان جز این نیست که مجاور جاهلان و معاشر بی حاصلان باشند.
گه برد مسائل علما لم نوشتی و لا فرستادی
بنگرفتی اش گر عنان شاه دین به هم در نوشتی سپهر زمین
اگر نام دستان نوشتی بر آب نماندی به آب اندرون هیچ تاب