وسل

معنی کلمه وسل در لغت نامه دهخدا

وسل. [ وُ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ وسیلة. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وسیله شود.

معنی کلمه وسل در فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (مص ل . ) دست به دامن شدن ، توسّل جُستن .

معنی کلمه وسل در فرهنگ فارسی

جمع وسیله

معنی کلمه وسل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
. وسیله به معنی تقرب و نزدیکی است «وَسَلَ اِلَیْهِ: تَقَرَّبَ» راغب آن را توصل از روی رغبت گفته است. وسیله هم مصدر آمده و هم اسم یعنی آنچه با آن تقرب حاصل شود. ظاهراً در آیه به معنای مصدری است یعنی ای اهل ایمان از خدا بترسید و به وی تقرب بجوئید، شاید تقوی همان تقرب باشد ذیل آیه «وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» است به نظر می‏آید مراد از آن مطلق تلاش در راه خداست و تقوی و تلاش مصداق ابتغاء تقرب و وسیله‏اند. . این لفظ فقط دو بار در قرآن مجید آمده است. در مجمع فرموده: روایت شده: رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» فرمود: از خدا برای من وسیله بخواهید. آن درجه ایست در بهشت فقط به یک بنده خواهد رسید امیدوارم من او باشم. در نهج البلاغه خطبه 104. در دعا به آن حضرت فرموده: «وَ شَرِّفْ عِنْدَکَ مَنْزِلَهُ وَ آتِهِ الْوَسیلَةَ».

معنی کلمه وسل در ویکی واژه

دست به دامن شدن، توسّل جُستن.

جملاتی از کاربرد کلمه وسل

زهی مهترِ عالم و بهترِ بنی آدم که هم تو توانی گفتن که لو کان موسی حَیا لما وسعه الّا اتباعی، موسی و غیر موسی را عشقبازی از تو باید آموختن که او گوید ارنی، تا گویند تویی تو همراه توست، چون دور دولت به تو رسد که سیّد کائناتی و سرور موجودات گویی: اما انا فلا اقول انا اما. من هرگز نگویم که من، با وجود محبوب ما را جز عدم نزیبد، چون هستی او را باشد ما را جز نیستی رخت فرو ننهد. الم تر الی ربک، ندانم که الف الم تر چه لطافت با خود دارد و با جان عاشقان چه غمزها می‌کند؟ جوانمردا کدام عاشق است که استحقاق آن دارد که بر معشوق حکم کند، اگر معشوق از راه کرم دست فضلی بر سر کسی فرود آورد آن دیگر بود، اما عاشق از همه تصرفی معزول باشد و اگر تصرف کند آن تصرف نامقبول بود. محمّد رسول الله صلی الله علیه وسلم چون به شرط ادب در راه آمد و بی استحقاقی خویش بدید که او را از این صفت می‌باید که حلیت و پیرایۀ او بود، ما زاغ البصر و ما طغی، چون ما زاغ البصر صفت او بود، گفتند الم تر الی ربک، باز چون موسی بر لم یزل و لا یزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ حرمان بر جبین طمع او نهادند و از لن‌ترانی میخی ساختند و بر احداق اشواق او زدند تا دیدۀ او مؤدب گردد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال زاربروکن، گروتر فورث، مونیخ ۱۸۶۰، فرایبورگ و فورتونا دوسلدورف اشاره کرد.
به حکم تو حنظل چنین گشته تلخ مه ازامر توغره گردید وسلخ
بو در شهر اوسلو در نروژ از پدر سومالی ای و مادر نروژی متولد شد. هنگامی که هفت سال داشت به خاطر ازدواج مجدد مادرش به لس آنجلس نقل مکان کردند.
و رسول (ص) می گوید، «با برادر خویش در آنچه گوید خلاف مکن و با وی مزاح مکن و در وعده ای که دهی خلاف مکن». و بزرگان چنین گفته اند، «چون برادر خویش را گویی برخیز، وی گوید تا کجا می روی، صحبت را نشاید، بلکه باید که برخیزد و نپرسد»، ابوسلیمان دارانی می گوید، «دوستی داشتم، هرچه خواستمی بدادی. یک بار گفتم به چه چیزی حاجت است؟ گفت چند می باید؟ دوستی وی از دل من بیرون شد.» و در جمله بدانکه قوام محبت به موافقت است، در هرچه موافقت توان کرد.
و اگر چه دنیا اقامت را نشاید و عمر بیوفا بسی نپاید ولیکن بقیت عمر در پناه دولت این پادشاه جوانبخت پیر صفت وسلطان دین‌پرور بنده سیرت بسر بر «فاذااصبت فالزم» هر چند سنت این طایفه عزلت و انقطاع و خوف و خلوت است واجتناب از صحبت ملوک و سلاطین و ترک مخالطت اما از چنین پادشاه موفق که هم از علم نصیبی تمام دارد و هم از ثمرات ریاضات و مجاهدات نصابی کامل و محب و مربی ارباب علوم و اصحاب قلوب است بکلی منقطع نباید شد و خود را و خلق را از فواید و منافع آن حضرت محروم نگردانید.
ابوسلیمان خوّاص گوید وقتی بر درازگوشی نشسته بودم، و مگس وی را می‌رنجانید و سر در میان دو دست می‌کرد چوبی در دست داشتم بر سر وی می‌زدم در آن میان سر برآورد گفت بزن که بر سر خویش می‌زنی.
امسال سلخ مه بتر اوقات تلخ کرد مجموع روزه یک طرف وسلخ یکطرف
در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم‏
استان یاروسلاول در ۱۱ مارس ۱۹۳۶ تشکیل شد.
ابوسلیمان دارانی گوید ورع اوّلِ زهد است چنانک قناعت طرفی است از رضا.
ز عشق کار جهان باز می شود صائب خوشا کسی که توسل به آن جناب گرفت
معین انبیائی در توسل دلیل اولیائی در تولا