وستی

معنی کلمه وستی در لغت نامه دهخدا

وستی. [ وَ ] ( اِ ) شرح و ترجمه باشد، چنانکه اگر گویند وستی تجرید، مراد شرح تجرید است ، اگر گویند وستی مصحف مراد ترجمه و شرح مصحف خواهد بود. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شرح و تفسیر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). شرح و تفسیر و ترجمه. ( ناظم الاطباء ). || شارح. جهانگیری این بیت خطاط را شاهد آورده :
اگر داند وگرنه من بگویم ، چون دلم دارد
کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ؟( از حاشیه برهان چ معین ).

معنی کلمه وستی در فرهنگ معین

(وَ ) (اِ. ) شرح ، تفسیر، ترجمه .

معنی کلمه وستی در فرهنگ فارسی

(اسم ) شرح تفسیر : اگر داند و گرنه من بگویم چون دلم دارد کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ? (شهاب الدین خطاط ) توضیح ظاهرا این کلمه ممال ((وستا ) ) ( اوستا ) است وچون ((وستا ) راگاه بغلط تفسیر((زند ) ) پنداشته اند. این معنی را برای ((وستی ) ) قایل شده وبرای آن شعر ساخته اند.

معنی کلمه وستی در ویکی واژه

شرح، تفسیر، ترجمه.

جملاتی از کاربرد کلمه وستی

نه به مردمی پیامی نه به دوستی سلامی نظری به حال یاران به از این کنند یارا
دریغ آن دوستی با من به یکبار شدی در جنگ و خشم از سر گرفتی
هر چه غیر دوست باشد سد راه دوستی‌ست باید اندر داو اول کفر و ایمان باختن
یا رب ار فانی کنی ما را بتیغ دوستی مر فرشته مرگ را با ما نباشد هیچ کار
دوستی او را بر آب افکند پنداری خدای مهر اورا کرد گوی با گل آدم عجین
آمیفوستین در اصل برای کاهش سمیت کلیوی سیس‌پلاتین در درمان سرطان ریه مورد استفاده قرار می‌گرفت.
از آن زمان که ز تو لاف دوستی زده‌ام بهر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا
اسکاردنامه نام دو نسخه کتاب خطی پوستی به زبان ایسلندی باستان است.
رود در دوستی از وی ستم ها که از دشمن نیاید بر صفایی
که قدرت دوستی صورت اینست وگرنه کل ترا عین الیقین است
دوم: محبت و دوستی به او، زیرا که هر چه محبت عاشق بالاتر و عشق او افزونتر است لذت بهجت او از وصال، اقوی و اتم است.
اندر جهان به دوستی خاندان حق چون آفتاب کرد چنین مشتهر مرا