وزغ
معنی کلمه وزغ در لغت نامه دهخدا

وزغ

معنی کلمه وزغ در لغت نامه دهخدا

وزغ. [ وَ ] ( ع مص ) پاره پاره کمیز انداختن ناقه و آن به وقت آبستن باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). فعل آن از باب ضرب است. ( منتهی الارب ). کم کم کمیز انداختن ماده شتر. ( ناظم الاطباء ).
وزغ. [ وَ زَ ] ( اِ ) وزک و پزغ و غچموک. بزغ. ( ناظم الاطباء ). چغز. ( حاشیه اسدی ). ضفدع. ( ناظم الاطباء ). غوک. ( حاشیه اسدی ) ( ناظم الاطباء ). قورباغه. ( ناظم الاطباء ). پک. ( حاشیه اسدی ). یکی از گونه های قورباغه که در مواقع راه رفتن برخلاف قورباغه نمی جهد بلکه به ترتیب اندامهای حرکتیش را به جلو میبرد. وزغ با قورباغه معمولی فرق دارد ولی جزو قورباغگان است. ( فرهنگ فارسی معین ) : خدا ابر فرستاد و از آن ابر وزغ بارید چنانکه جای نشستن بر ایشان تنگ شد. ( قصص الانبیاء ص 106 ).
اگرخور شود غرقه در زهر مار
نخواهد نهنگ از وزغ زینهار.نظامی.به آب اندرشدن غرقه چو ماهی
از آن به کز وزغ زنهار خواهی.نظامی.- وزغ در زمین کردن ؛ کنایه از جادوئی کردن و فتنه انگیختن باشد.
- امثال :
وزغ درآستین دارد ؛ کنایه از مردم چرکن و نکبتی و فاسق و بدعزم نوشته اند. ( آنندراج ).
وزغ. [ وَ زَ ] ( ع اِ ) ج ِ وَزَغَة. ( منتهی الارب ). جنس است از کرباسک.( مهذب الاسماء ). سام ابرص. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || لرزه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) مرد بیمار برجای مانده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فرومایه خوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مرد فاسد رذل. ( ناظم الاطباء ). مرد ضعیف. ( ناظم الاطباء ). ج ، اوزاغ. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه وزغ در فرهنگ معین

(وَ زَ ) [ په . ] (اِ. ) = وزق : قورباغه .

معنی کلمه وزغ در فرهنگ عمید

وک، بک، غورباغه.

معنی کلمه وزغ در فرهنگ فارسی

غورباغه
( اسم ) یکی از گونه های قورباغه که در موقع راه رفتن برخلاف قورباغه نمیجهد بلکه به ترتیب اندامهای حرکتیش را بجلو میبرد. توضیح وزغ با قورباغ. معمولی فرق دارد ولی جزو قورباغگان است .
پاره پاره کمیز انداختن ناقه و آن بوقت آبستن باشد کم کم کمیز انداختن ماده شتر

معنی کلمه وزغ در دانشنامه عمومی

وَزَغ نامی رایج است برای گونه های مشخصی از قورباغه ها، مخصوصاً آن هایی که از خانواده وزغ های راستین هستند، که با پوست خشک، چرمی، پاهای کوتاه و برآمدگی های بزرگ که غدد پاروتید را پوشش می دهند مشخص می شوند.
زیستگاه آن در آبگیر است و از خانواده قورباغه ها به شمار می رود. این یک چهاراندامان از خانوادهٔ دوزیستان است که در بعد از انقراض بزرگ دوره مزوزوئیک به وجود آمد. هرچند که از دیدگاه آرایه شناسی عامیانه وزغ از خیلی جهات شبیه قورباغه است ولی برخلاف آن دارای پوست خشک و زبر است.
وزغ (سرده). وزغ ( سرده ) ( نام علمی: Bufo ) نام یک سرده از تیره وزغ های راستین است.
• وزغ آسیایی Bufo gargarizans
• وزغ بلوچی Bufo olivaceus
• وزغ بی گوش ایرانی Bufo surdus
• وزغ تالشی Bufo eichwaldi
• وزغ تونکین Bufo pageoti
• وزغ خاوری Bufo latastii
• وزغ دریاچه چینگ های Bufo tuberculatus
• وزغ ژاپنی Bufo japonicus
• وزغ ژاپنی جویبار Bufo torrenticola
• وزغ سبز Bufo viridis
• وزغ عربی Bufo arabicus
• وزغ مرکزی فورموسان Bufo bankorensis
• وزغ قفقازی Bufo verrucosissimus
• وزغ کره ای Bufo stejnegeri
• وزغ لرستانی Bufo luristanicus
• وزغ معمولی Bufo bufo
• وزغ هندی Bufo stomaticus
• Bufo ailaoanus
• Bufo aspinius
• Bufo atukoralei
• Bufo beddomii
• Bufo brevirostris
• Bufo cryptotympanicus
• Bufo dhufarensis
• Bufo dodsoni
• Bufo linquensis†
• Bufo hololius
• Bufo kabischi
• Bufo kotagamai
• Bufo koynayensis
• Bufo luchunnicus
• Bufo mauritanicus
• Bufo menglianus
• Bufo minshanicus
• Bufo parietalis
• Bufo pentoni
• Bufo scaber
• Bufo scorteccii
• Bufo silentvalleyensis
• Bufo stuarti
• Bufo sumatranus
• Bufo tihamicus
• Bufo tuberospinius
• Bufo valhallae
• Bufo wolongensis

معنی کلمه وزغ در دانشنامه آزاد فارسی

وَزَغ (toad)
هر یک از اعضای دوزیستان بی دم، با پوستی زگیل دار، از راستۀ بی دمان. بیشتر خشکی زی اند. این نام معمولاً به اعضای جنس Bufo، از خانوادۀ بوفونیدا اطلاق می شود که در سراسر جهان، جز استرالیا، ماداگاسکار و جنوبگان، یافت می شوند. تفاوت عمدۀ آن ها با قورباغه ها فقدان دندان و چند ویژگی تشریحی دیگر است. در استرالیا، وزغ دریایی یا وزغ نی زار Bufo marinus یافت می شود. وزغ ها ممکن است به طول ۲۵ سانتی متر برسند. در نواحی مرطوب و خنک زندگی می کنند و تخم هایشان را در آب می گذارند. وزغ ها، برخلاف قورباغه ها، به صورت توده ای تخم گذاری نمی کنند، بلکه تخم هایشان را به صورت رشته ای طویل می گذارند. وزغ معمولی Bufo bufo در اروپا و آسیا دارای پوستی زبر و به طرزی غیرمعمول قهوه ای تیره است. این وزغ در پوست خود غدد ترشح کنندۀ مایعی سمّی دارد که موجب می شود غذایی نامطبوع برای سایر جانوران باشد. وزغ به این عامل محافظت نیاز دارد، زیرا حرکتش در حالت معمولی آرام است، و به طرز ناآزموده ای چهار دست و پا راه می رود. گسترۀ اندازۀ وزغ های اروپایی دو تا۲.۵ سانتی متر است. بیشتر روی زمین زندگی می کنند و شب فعال اند. طی زمستان، در نقب هایی به خواب زمستانی می روند. جفت گیری در زمستان صورت می گیرد و تخم ها در بهار گذاشته می شوند. این جانوران مسافت های زیادی، حدود۱.۵ کیلومتر، را از سرزمین محل اقامت خود به آب های مناسب برای تولیدمثل می پیمایند (← وزغ_سورینام). در ایران، از جنس Bufo هفت گونه و چهار زیرگونه شناسایی شده است که وزغ معمولی، وزغ کویری، وزغ خاوری، وزغ بلوچی، وزغ مرمری، وزغ بی گوش، و وزغ سبز از آن جمله اند. دو گونۀ اخیر هر یک دو زیرگونه دارند که به ترتیب عبارت اند از وزغ بی گوش خال دار، وزغ بی گوش لرستان، وزغ سبز غربی، و وزغ سبز کرمان. پوست وزغ از پوست سایر دوزیستان خشک تر است و از این رو آب کمتری از دست می دهد. به همین سبب، نسبت به قورباغه ها، با هوای خشک سازگارترند. نیز ← قورباغه

معنی کلمه وزغ در ویکی واژه

وزق: قورباغه.

جملاتی از کاربرد کلمه وزغ

با بد چرخ نیک باید زیست وزغم دهر شاد باید بود
اسب تازی ز گل نشستن رفتار وزغ کند ز جستن
می نوش و هستیت بنه و نیست شو صغیر وزغم فرار کن که غم آسیب هست تست
خروج می کند از بیضه آتشین نفسی همیشه باغ به زاغ وزغن نمی ماند
با دشمنان ملک بفرمای کاین باغ جای زاغ وزغن نیست
به آب اندر شدن غرقه چو ماهی از آن به کز وزغ زنهار خواهی
جلوه به پیش قامتت سرو چمن نمی کند وزغم سروفاخته ناله چومن نمی کند
از خرامش چرخی اندر ارض اغبر یافتند وزغبارش ارضی اندر چرخ اخضر داشتند
وزغبغب بلورین معبود گوی زیبق
ای آکچل، ای ابوالحسن‌خان ای تو وزغ و حسین خرچنگ