وزاندن

معنی کلمه وزاندن در لغت نامه دهخدا

وزاندن. [ وَ دَ ] ( مص ) وزانیدن. متعدی وزیدن. به وزیدن داشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
نمانم به ایران زمین بار و برگ
بریشان وزانم یکی باد مرگ.فردوسی.باد میوزانیم و نبات میرویانیم و آب میرانیم. ( کتاب المعارف ). چون باد و هوا و آب که خوش میوزانی و میرویانی و ایشان را از تو هیچ خبر نی. ( کتاب المعارف ).

معنی کلمه وزاندن در فرهنگ فارسی

وزانیدن متعدی وزیدن

جملاتی از کاربرد کلمه وزاندن

در دوره تازه تر، گروه موسوم به داعش اقدام به زنده‌سوزاندن برخی از مخالفان خود و ویدئوها را برای نمایش به همگان پخش کرده است.
در تأیید نکات فوق، سلیمان پیامبر می‌فرماید: "و کیست که قادر باشد برای او خانه‌ای بنا کند، وقتی آسمان‌ها و فلک الافلاک قادر نیستند گنجایش او را داشته باشند؟ و من کیستم تا برای او خانه‌ای بنا کنم، مگر آنکه برای سوزاندن بخور در حضور او باشد؟"
خلاصه نوشته‌های دفتر خاطرات خانم اوسهر تنها به خاطر برخی از اقدامات بی رحمانه و بی نظیر که توسط هزاران نفر از ارمنی‌های بی گناه مشاهده گردید، دولت ترکیه در تلاش برای فرو انداختن افرادی از کسانی که سعی می‌کردند که تلاش کنند از خودشان دفاع کنند را بهمراه افراد خانواده‌هایشان در آتش سوزاندند.
در شنا حتی پس از پایان تمرین و به منظور بازیابی، ترمیم و احیاء بافت‌های ماهیچه‌ای انرژی از طرف بدن صرف می‌شود و این انرژی منجر به سوزاندن کالری می‌گردد.