ورک

معنی کلمه ورک در لغت نامه دهخدا

ورک. [ وَ ] ( ع مص ) حبال ؛ ورک ساختن رسن را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
|| بر ورک تکیه نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تکیه کردن بر سرین. ( برهان ).
ورک. [ وِ ] ( ع اِ ) جانب کمان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || جای گذر زه آن. ( منتهی الارب ). مجری الوتر منها. ( اقرب الموارد ). || کمانی که از بن تنه درخت ساخته باشند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
ورک. [ وَ رَ ] ( ع اِ ) استخوان برسوی ران. استخوان سرین. ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کفل و سرین. ( برهان ). سرین. ( بحر الجواهر ). || بن درخت. ( منتهی الارب ). || ( مص ) بزرگ شدن ورک. ( اقرب الموارد ).
ورک. [ وَ رَ ] ( اِ ) نام خاری است که آن را سوزند و آتش آن بسیار تند و تیز می باشد خصوص برای نان پختن و بریان در تنور گذاشتن. ( برهان ) :
خصمت در آب دیده شده گرچه چون وزک
سوزد همیشه زآتش رشک تو چون ورک.ابوعلی حاجی.شب تار و بیابان پرورک بی.باباطاهر عریان.
ورک. [ وَ رِ ] ( ع اِ ) وَرک. وِرک. برسوی ران. مؤنث آید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). سرین و کفل. ( غیاث اللغات ). ج ، اوراک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ورک سفینه ؛ قسمت آخر کشتی. ( اقرب الموارد ).
ورک. [ وَ / وِ ] ( ع اِ )برسوی ران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، اوراک. ( منتهی الارب ). || القوم علی ورک واحد [ و یفتح ]؛ یعنی قوم مجتمعند بر یک اندیشه و تدبیر جهت شکست من. ( منتهی الارب ).
ورک. [ وُ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ وِراک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وراک شود.
ورک. [ ] ( اِخ ) دهی جزو دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین. واقع در 63 هزارگزی راه عمومی. سکنه آن 511 تن است. آب آن از رودخانه رزون تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. اهالی در زمستان برای تأمین معاش به تنکابن میروند. کار دستی زنان جاجیم ، گلیم و لباس پشمی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه ورک در فرهنگ معین

(وَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) قسمت بالای ران .
(وَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) کفل ، سرین .

معنی کلمه ورک در فرهنگ عمید

۱. استخوان ران.
۲. بالای ران.
۳. کفل.
بوته ای خاردار با ساقه های پُرخار که برای سوزاندن به کار می رفته، درمنه، علف جاروب.

معنی کلمه ورک در فرهنگ فارسی

ده دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین استان مرکز . در ۲۵ کیلومتری جنوب خاور معلم کلایه . کوهستانی سردسیر ۵۱۱ تن سکنه آن . رودخانه رزون آنرا مشروب میسازد .
استخوان ران، بالای ران، کفل
( اسم ) ۱ - کفل سرین . ۲ - استخوان بی سوی ران .
استخوان بر سوی ران استخوان سرین

معنی کلمه ورک در ویکی واژه

کفل، سرین.
قسمت بالای ران.

جملاتی از کاربرد کلمه ورک

از فیلم‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن‌ها نقش داشته‌است، می‌توان به قلب مادر، راپسودی بالتیک، خانه‌به‌دوش، دکتر مورک، پان تفاردوفسکی، رنا و اسباب‌بازی اشاره نمود.
تمام اشعار توسط تام یورک نوشته شده‌است؛ تمام موسیقی‌ها توسط یورک و نایجل گادرک ساخته شده‌اند.
اورکوس در اساطیر روم باستان خدای مرگ بود که مردگان را به دنیای زیرین می‌برد.
دلیل دعوی منصورکایتی است مبین بلوح ناصیه اتحادشان مسطور
درخورکسوت‌کنون خجلتکش رسوایی‌ام عمرها عریانی من پرده‌دار راز بود
تا چهل روز خاک می‌کندند در جهان گورکن چنین چندند
چون مست باده ستم آن سنگدل شود ترسم ز صبر جورکشان منفعل شود
می ذخیره است مرا بهر تو از عهد قدیم بنشین فارغ و می خورکه بفتوای حکیم
ورکسی گوید نشاید بود گویم پس چراست این نه آنرا پاسبان وان هفت این را پرده‌دار
توباش تاشرف قصراو تمام شود بسا قصورکه درروضۀ جنان آرد
گفت : بهرام که من گورکن خصم تو ام باورت نیست ، ببین بیلک و بنگر تبرم
چو اینان گذشتند آمد زپس دو سرورکه گفتی رسولند و بس
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال منزفیلد تاون، باشگاه فوتبال اسکانتورپ یونایتد، باشگاه فوتبال شفیلد یونایتد، باشگاه فوتبال استالی‌بریج سلتیک، باشگاه فوتبال بوستون یونایتد، و باشگاه فوتبال ورکسام اشاره کرد.
و گروهی از پیران طائفه برین اند که چنین بود و اگر بذکر آن مشغول باشیم از حد اختصار بیرون آئیم و پیران که ما دیدیم برین بودند که باید ولی نداند که او ولیست، یکی از آن استاد ابوبکر فورک رَحِمَهُ اللّهُ است.