وره
معنی کلمه وره در لغت نامه دهخدا

وره

معنی کلمه وره در لغت نامه دهخدا

وره. [ وَ رَه ْ ] ( ع مص ) گول گردیدن و نااستادی کردن در کار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). احمق گردیدن. ( اقرب الموارد ). || بسیار وزیدن باد. || بسیارپیه گردیدن زن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص )حماقت و گولی و نااستادی و کودنی. ( ناظم الاطباء ).
وره. [ وَرْه ْ ] ( ع مص ) بسیارپیه گردیدن زن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه وره در فرهنگ فارسی

زن خوار و حقیر بر سوی ران

معنی کلمه وره در دانشنامه عمومی

وره ( به لاتین: Wyry ) یک روستا در لهستان است که در گمینا وره واقع شده است. وره ۶٬۴۰۰ نفر جمعیت دارد.
وره (رود). وره ( گرجی: ვერე ) رودخانه ای در شرق گرجستان است که از دامنه های شرقی رشته کوه تریالتی، در نزدیکی کوه دیدگوری سرچشمه می گیرد و به عنوان شاخه سمت راست آن در تفلیس، پایتخت گرجستان، به رود کورا می ریزد.
معنی کلمه وره در فرهنگ فارسی

معنی کلمه وره در ویکی واژه

وره (vare)
بره

جملاتی از کاربرد کلمه وره

جورها کآن شوخ دلبر می‌کند از دلم هر لحظه سر بر می‌کند
بر آتش است درونم چو کوره ی حداد چگونه بر سر آتش کند قرار دلم
بوره بنشین برم سالان و ماهان که تا سیرت بوینم نازنینم
دعا برسن دوستِ کلاله موره دل با ته نزدیکه، چیره ته جه دوره
از پی صنع زرگری کورهٔ گرم به بود کورهٔ سرد شد فلک، زین همه صنع زرگری
چون در گذرد جوانی از مرد آن کورهٔ آتشین شود سرد
خواستم از کاو کاو غمزه اش فریاد کرد همچو طوطی شکرم داد وره فریاد بست
چون دل سیاه بد و قلب کوره دید و سیه شد چو قازغان تهی بد به کنج خانه نگون شد
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر