ورف. [ وَ ] ( ع اِ ) آنچه رقیق و تنک باشد از پیرامون جگر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). لبه ٔجگر. آنجای از کناره های جگر که نازک باشد. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) وریف. وُروف. فراخ افتادن سایه و دراز و کشیده شدن آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گسترده شدن و دراز شدن و کشیده شدن سایه. ( از اقرب الموارد ). || گوالیدن گیاه و نیک سبز گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سبز و خرم و شاداب شدن گیاه. ( از اقرب الموارد ). درخشیدن نبات از تاریکی. ( تاج المصادر بیهقی ). ورف. [ وَ رَ ] ( ع مص ) گسترده شدن و دراز شدن و کشیده شدن سایه. ( از اقرب الموارد از لسان العرب ). رجوع به مدخل قبل شود.
معنی کلمه ورف در فرهنگ فارسی
گسترده شدن و دراز شدن و کشیده شدن سایه
معنی کلمه ورف در ویکی واژه
برف.
جملاتی از کاربرد کلمه ورف
از سر کوی توام روی برون رفتن نیست هر کراپای فرورفت بگل چون برود
شصت تومان ز یک بلورفروش قرض کردم به صد فغان و خروش
ژورف در لس آنجلس به پژوهش بر روی اشعار پروین اعتصامی مشغول شد و کتابی در این زمینه به رشته تحریر درآورد.
قدمت این مراسم به ۶۰۰ سال میرسد. آئین سنتی ورفچال که به دوره آل بویه در طبرستان بازمیگردد، یک دهه پیش در فهرست میراث معنوی کشور به ثبت رسید.
خوش آن کسی که زعالم به آرزوی تورفت به جستجوی تو آمد به گفتگویِ تو رفت
در ژوئیه سال ۱۹۷۵، ولایت تورفان از ترکیب سه شهرستان تورفان، توقسون، و پیچان تاسیس شد.
ز دور چرخ دولابی به چاه غم فرورفته ز احکام قضای آسمانی گشته زندانی
سلول های استرپتوکوک سالیواریوس از نظر مورفولوژیکی کوکسی شکل و 0.8 تا 1 میکرومتر قطر دارند . آنها زنجیره های سلولی معمولی با طول های مختلف را تشکیل می دهند: از دیپلوکوک ها ، یعنی فقط از دو سلول تشکیل شده است، تا زنجیره های بیش از 30 سلول. تاژک وجود ندارد. این باکتری به آزمایش گرم واکنش مثبت نشان می دهد .
گره رانویه: نواحی فرورفته در غلاف میلین، در حد فاصل دو سلول شوان (بهعلت محدودیت ابعاد سلولهای شوان)
به کام دل نفسی با تو التماس من است بسا نفس که فرورفت و برنیامد کام
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام کامم امروز برآمد به مراد دل خویش
تا زندهای امید غنا هرزه خیالیست این آمد ورفت نفست غیرطلب نیست
سرتا قدمم در عرق شمع فرورفت یارب زکجا سیر گریبان هوسم شد
در اواسط دوران دوم اورکها به گونداباد حمله کردند و تا آخر دوران دوم، پس از سقوط سائورون و گم شدن حلقهٔ یگانه آنجا تحت اشغال آنها بود. در دوران سوم این مکان بار دیگر توسط اورکهای آنگمار به عنوان پایتخت اشغال شد و این دلیل تنفر دورفها از آنگمار بود. پس از سقوط آنگمار گونداباد همچنان قلعهٔ اورکها باقیماند، حتی پس از جنگ دورفها و اورکها و متروک ماندن آنجا. سپاه اورکهایی که در جنگ پنج سپاه شرکت کرد، گفته شده از کوهها آمدند.
به بحر فکر فرورفتم و برآوردم پی نثار تو یک عقدوار در ثمین
در نفس حباب چیست تاب محیط دم زدن روبه عرق نهفت ورفت زندگی ازحیای ما