ورزیدگی

معنی کلمه ورزیدگی در لغت نامه دهخدا

ورزیدگی. [ وَ دَ / دِ ]( حامص ) حاصل مصدر است از ورزیدن. ورزیده بودن. تجربه داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ورزیدن شود.

معنی کلمه ورزیدگی در فرهنگ معین

(وَ دِ یا دَ ) (اِمص . ) تجربه داشتن .

معنی کلمه ورزیدگی در فرهنگ عمید

ورزیده بودن.

معنی کلمه ورزیدگی در فرهنگ فارسی

ورزیده بودن تجربه داشتن : در هنر خود ورزیدگی و مهارت نشان میداد.

معنی کلمه ورزیدگی در ویکی واژه

تجربه داشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه ورزیدگی

افراد در این مسابقات به صورت شخصی شرکت می‌کردند و نه به عنوان نمایندگان از شهر یا ناحیه‌ای خاص. تمرکز اصلی این مسابقات بر روی ویژگی‌های مردانه مانند قدرت و ورزیدگی که فرهنگ یونانی آن زمان آن را ارج می‌نهاد پایه‌گذاری شده بود.