ورزنده

معنی کلمه ورزنده در لغت نامه دهخدا

ورزنده. [ وَ زَ دَ / دِ ] ( نف ) اسم فاعل است از ورزیدن. کارکننده. || ممارست کننده. || حاصل کننده. || کوشنده. || زراعت کننده. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه ورزنده در فرهنگ معین

(وَ زَ دِ یا دَ ) (اِفا. ) ۱ - کارکننده . ۲ - مهارت کننده . ۳ - حاصل کننده . ۴ - کوشنده . ۵ - زراعت کننده .

معنی کلمه ورزنده در فرهنگ عمید

ورزش کننده، ورزشکار.

معنی کلمه ورزنده در فرهنگ فارسی

(اسم )۱- کار کننده . ۲ - ممارست کننده . ۳ - حاصل کننده .۴ - کوشنده . ۵- زراعت کننده .

معنی کلمه ورزنده در فرهنگ اسم ها

اسم: ورزنده (پسر) (فارسی) (تلفظ: varzande) (فارسی: وَرزنده) (انگلیسی: varzande)
معنی: زراعت کننده، کار کننده، ممارست ( تمرین ) کننده، حاصل کننده، کوشنده

جملاتی از کاربرد کلمه ورزنده

و ما گوییم که هر چند که این سخن از آن دیگر سخنان قوی تر است و به حق نزدیک تر است، مقنع و قاطع نیست. از بهر آنکه اگر از این کس بپرسند که آن مدت که خدای مر عالم را نیافریده بود متناهی بود یا بی نهایت؟ نتواند (گفتن که) بی نهایت بود، از بهر آنکه (مقر است که سپری شد و آنچه سپری شود) متناهی باشد، و چو آن (مدت چیزی نبود) مگر مدت بی صنعی خدای تعالی، (آغاز آن) مدت (به) سپری شدن آن مدت (ثابت شود، آن گاه) لازم آید که خدای- سبحانه- محدث باشد، از بهر آنکه آنچه مر زمان او را اول و آخر باشد (محدث) باشد. و چو این قول همی مر بازجوینده را از او به محال رساند، دانستیم که این قول محال است. پس قولی نیافتیم اندر این معنی- تا این غایب که ما مر این (کتاب را) تالیف کردیم و آن اندر سنه ثلاث و خمسین و اربعمائه بود از تاریخ هجرت پیغامبر مصطفی(ص) - شافی که بر آن اعتماد شایست کردن. و ما خواهیم که اندر این معنی سخن گوییم به حجت عقلی و برهان منطقی و بنماییم مر خردمندان را از این معنی آنچه حق است، از بهر آنکه ما مر علم حقایق را از خاندان رسول حق اندر تاویل کتاب حق به ورزیدن دین حق یافتیم (و) سزاوار باشد که گفته آن کس که متابع خداوند حق باشد و تاویل کتاب حق داند و ورزنده دین حق باشد، (حق باشد). و هر که سخن جز از خداوند حق آموزد، گفتار او از گمان باشد و گمان جز حق باشد، وز راه گمان به حق نشاید رسیدن، چنانکه خدای تعالی همی گوید، قوله: (قل هل من شرکائکم من یبدوا الخلق ثم یعیده قل الله یبدوا الخلق ثم یعیده فانی توفکون قل هل من شرکائکم من یهدی الی الحق قل الله یهدی للحق افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون و ما یتبع اکثرهم الا ظنا ان الظن لا یغنی من الحق شیا ان الله علیم بما یفعلون).
روان و تن خویش ورزنده دار به ورزیگری کشور ارزنده دار
ورزنده شود مردم و ورزیده شود خاک از کوه گشاید ره و بر رود نهد بند
ور تن ورزنده‌ات را ورزش جان یار نیست چون ستوران از پی افسار و تنگ آماده شو