وراج

معنی کلمه وراج در لغت نامه دهخدا

وراج. [ وِرْ را ] ( ص ) از وَرّاج ، مبدل عربی اَرّاج. بسیار دروغگوی. ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس ور و ور زدن به وراج بدل شده. پرحرف. روده دراز. ( فرهنگ فارسی معین ). || پرگوی. ( یادداشت مؤلف ) : این زن کنجکاوو وراج از زیر و بالای زندگی آنها خیلی چیزها فهمیده بود. ( فرهنگ فارسی معین از شوهر آهو خانم ص 522 ).

معنی کلمه وراج در فرهنگ معین

(وِ رّ ) (ص . ) (عا. ) پُر حرف ، روده دراز.

معنی کلمه وراج در فرهنگ عمید

پرحرف، پرگو، بیهوده گو.

معنی کلمه وراج در فرهنگ فارسی

پرحرف، پرگو، بیهوده گو، پرحرفی، پرگویی
( صفت ) پرحرف روده دراز : این زن کنجکاو و وراج از زیر و بالای زندگی آنهاخیلی چیزها فهمیده بود .

معنی کلمه وراج در ویکی واژه

(عا.)
پُر حرف، روده دراز.

جملاتی از کاربرد کلمه وراج

داستان مذکور در سومین کتاب متامورفیوس گفته شده، و ماجرای پری (نمف) وراج و پرحرفی را روایت می‌کند که به جز پرحرفی و یاوه گویی، هیچ استفاده دیگری از سخنانش نمی‌کند، اما بعد او [بر اثر خشم یونو یا هرا] به وضعیتی دچار می‌شود که در آن، او تنها قادر است آخرین کلمات هر جمله [یا آخرین سیلاب هر کلمه را]، مکرراً تکرار نماید.
خلق از وی صادر وراجع بوی پرتو بلی صادر از بیضا و راجع باز بر بیضاستی
بفرمودش آن شاه والا جناب عذاب خدایی بس اوراجواب
و گفت: سه چیز از عقد توحید است خوف و رجا و محبت زیادتی خوف از ترک گناه است به سبب وعید دیدن و زیادتی رجا از عمل صالح بود به سبب وعده دیدن وزیادتی محبت از بسیاری ذکر بود به سبب منت دیدن پس خایف هیچ نیاساید از هرب وراجی هیچ نیاساید از طلب ومحب هیچ نیاساید از طرب بذکر محبوب پس خوف ناری منور است و رجانوری منور ومحبت نورالانوار است.
از هیولا وصوراجسام تا گرددعیان در بدن تا عقل ونفس شخص باشد مستعار
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به گل‌های جنگ، آشوراجو نو هیتومی اشاره کرد.
یقین منصور از وی گشت حاصل مراوراجان جان در عشق واصل
ماندارها با ۵۰ درصد، توراجاها با ۱۴ درصد و بوگینی‌ها با ۱۰ درصد، از جملهٔ اقوام ساکن در سولاوسی غربی محسوب می‌شوند. زبان‌های اندونزیایی، مانداری، توراجایی، بوگیسی و ماککاساری، مهم‌ترین زبان‌های رایج در این استان هستند.
اتحادیه دوراجات ۲۳٬۲۳۵ نفر جمعیت دارد.