وخیز

معنی کلمه وخیز در لغت نامه دهخدا

وخیز. [ وَ ] ( ع اِ ) اشکنه شهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اشکنه و تریدی که از عسل سازند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه وخیز در فرهنگ فارسی

اشکنه شهد . اشکنه و تریدی که از عسل سازند .

جملاتی از کاربرد کلمه وخیز

تا ابد گرد سر باغ و بهاری گردم که تو با این خط نوخیز خزانش باشی
سر به جام لعل یارم برده ای وخورده ای باده و ز مستی بود کافتان وخیزان بینمت
پیش قد تو نوجوان خجل است سرو نوخیز از جوانی‌ها
کشته ی آن خط نوخیزم که چون ترکیب شد صورتش معنی آب زندگی در باده بست
ایکه در گلشن حسنی و جوانی سرمست تکیه بر نازکی سبزه نوخیز مکن
رفت ان گلبن نوخیز چو از طرف چمن گو بتاراج برد باد خزان بستانم
تو خود گل نوخیزی و مغرور زحسنی اندیشه زگلچین و غم از خار و خست نیست
ببالیدن علَم شد سرو نوخیز نیارستی برو دیدن نظر تیز
روی تو گل تازه و خط سبزهٔ نوخیز نشکفته گلی همچو تو در گلشن تبریز
هرکه از وصف خط نوخیز خوبان غافل است در نیام لب زبانش تیغ بی‌جوهر بود
بنابر گفته این کتاب، وی در کودکی پرجنب‌وجوش و پر جست‌وخیز است . او نسبت به دو برادر بزرگ‌ترش، درشت استخوان و قدبلندتر می‌نمود. پرش را، به‌عنوان ورزش، یا بازی‌های محلی، یا علاقه ذاتی، دوست داشت. در پرش طول و ارتفاع تمرین می‌کرد. در نبود اسباب و ابزار اولیه این ورزش، دو دست و یک پایش شکست؛ و نیز بیش از ده جای سر و چند نقطه از پیشانی‌اش. سیداحمد خمینی، پسرش، سال‌ها بعد، در پاسخ به این پرسش که پدرش کدام ورزش را بیشتر دوست دارد، چنین گفت: «بپربپر بیشتر از سایر ورزش‌ها جلب نظر ایشان را می‌نمود.»