وخت

معنی کلمه وخت در ویکی واژه

وخت (جمع وخت‌ها)
نگارنده یِ این پیام به دستورِ زبانِ پارسیِ کهن آشنایی ندارد ) . واژه ( وخت ) با واژه ( vakata ) در فرتورِ زیر از سنگنبشته یِ داریوشِ بزرگ از یک بُن و ریشه باشد. در تراگویه یِ آلمانیِ این نوشته در رَجِ ( G ) آمده است: از ماهِ ویَخنَ 14 روز سپری شده بود. آنچه می دانم چنین است: mahya : ماه Viyaxna :ویَخنَ ( ماهِ ویَخنَ ) rauca : این واژه همان ( روز ) در زبان پارسیِ کنونی است و یا ( روچَ ) . aha : به چمِ ( بود ) است و برابر با واژه آلمانیwar/waren در فرتورِ زیر واژه ( vakata ) با واژه آلمانیِ ( vergangen ) به چمِ ( سپری شده، گذشته ( از نظر زمانی ) ) برابر دانسته شده است. و برای من آشکار است که ( vakata ) با ( زمان یا فرآیندِ زمانی ) همبسته و مرتبط است. در رویه یِ 42 از نبیگِ ( Die Altpersischen Inschriften der Achaimeniden :سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان ) نوشته یِ ( رودیگِر اشمیت ) آمده است

جملاتی از کاربرد کلمه وخت

از عشق سوختم، چه کنم چون ز روز بد صبح دروغ می دمدم ز آفتاب خویش
جایی که همی نفس زند مشک از سوخته جگر چه خیزد
غم غربت اگرم سخت سرا پا چون شمع چون که در بزم رضا سوخته ام مسرورم
ز پیکان تیر آتشی بر فروخت برو خار و خاشاک صحرا بسوخت
او خفت و مراز دور بگذاشت چو شمع تا روز به یک سوختنم داشت چو شمع
غنچه از حجله بگلزار نخیزد از خواب بلبل سوخته در باغ اگر نالان نیست
ازیرا ما خداوند درختانیم و سوی ما سزای سوختن گشتند بدگوهر مغیلان‌ها
شیرین بکن این تلخ دل سوخته من زان قند که سرمایه شهد و شکر آمد
به عمرم از تو چه اندوختم جزین زر چهره به زر مرا چه فریبی که کیمیای جفایی