وحی. [ وَح ْی ْ ] ( ع اِ )آواز که در مردم و غیر آنان باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || اشارت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کتابت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نبشته. ( مهذب الاسماء ). مکتوب. ( اقرب الموارد )( ناظم الاطباء ). نامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). رساله. ( اقرب الموارد ). || هرچه به دیگری فرستی و اندازی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هرآنچه کسی به دیگری فرستد و بدان القاء کند هرچه باشد. ( ناظم الاطباء ). || پیغام. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). || سخن پوشیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کلام خفی. الهام. ( دهار ). سخن پنهان. ( مهذب الاسماء ). سخن نرم. ( غیاث اللغات ). اعلام در خفا. ( اقرب الموارد ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || پیغام خدا. ( غیاث اللغات ). پیغام خدا و الهام. ( ناظم الاطباء ). || هرچیز که به دیگری کنی تا بداند چگونه است و سپس غلبه یافته است بر آنچه که خداوند به پیمبران خود القاء میکند. ( از المنجد ) ( اقرب الموارد ). || آنچه از جانب خدای تعالی به سوی انبیاء القاء شود. ( ناظم الاطباء ). هرچه از کلام یا نبشته یا پیغام یا اشاره که به دیگری القاء و تفهیم کنی وحی نامیده میشود و در اصطلاح شرع کلام خداوند است که بر پیغمبر نازل میگردد. وحی بر دو قسم است وحی ظاهر،وحی باطن. اما وحی ظاهر بر سه گونه است اول آنچه برزبان فرشته رود و پیغمبر آن را شنود قرآن از این قبیل است. دوم آنچه واضح گردد به اشاره فرشته بدون آنکه بیان و کلام در میان باشد چنانکه پیغمبر فرمود، روح القدس نفث فی روعی و سوم الهام ، و تمام این اقسام بطور مطلق حجت است به خلاف الهام اولیاء که بر دیگران حجت نیست و وحی باطن آنچه به وسیله رأی و اجتهاد حاصل میگردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) : چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی.فردوسی.من چه کردم اگر بدان جاهل نفرستاد وحی رب الناس.ناصرخسرو.بریده شد پس از آن وحی ششصد و سی سال سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر.ناصرخسرو.پس از تحصیل دین از هفت مردان پس از تنزیل وحی از هفت قرا.خاقانی.
معنی کلمه وحی در فرهنگ معین
(وَ ) [ ع . ] (اِ. ) آنچه از طرف خدا بر پیغمبران نازل شود.
معنی کلمه وحی در فرهنگ عمید
۱. آنچه از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود. ۲. [قدیمی] آنچه از جانب غیرخدا به کسی الهام شود: وحی شیطان. * وحی مُنزل: پیامی که از جانب خداوند به پیغمبر رسیده باشد.
معنی کلمه وحی در فرهنگ فارسی
اشاره کردن وسخن پنهانی بکسی گفتن ودردل اوافکندن، آنچه ازجانب خداوندبرپیغمبران الهام شود، اشاره، وپیغام ونامه ( اسم ) پیام خدا به پیغمبر : علمائ دین حق مرعلم طب را و عمل نجوم را همی دلیل اثبات نبوت کنند بر فلاسفه که برنبوت وحی را منکرند. یا وحی منزل . پیامی که ازجانب خدا به پیغمبر رسد. جمع وحی
معنی کلمه وحی در دانشنامه عمومی
وحی (آلبوم). وحی ( به انگلیسی: The Oracle ) نام پنجمین آلبوم رسمی گروه هوی متال امریکایی گادسمک است. این آلبوم به تهیه کنندگی دیو فورتمن و سالی ارنا صورت گرفت. اولین تک آهنگ این آلبوم گریان همانند هرزه ای در تاریخ ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ منتشر شد. • گریان همانند هرزه ای • قدیسان و گنه کاران • جنگ و صلح • عشق - تنفر - سکس - رنج • چه خواهد شد اگر؟ • اهتزاز شیطان • روز مناسب برای مردن • شرمسار ابدی • سایه یک روح • وحی • Cryin' Like A Bitch • Saints And Sinners • War and Peace • Love - Hate - Sex - Pain • What If? • Devil's Swing • Good Day To Die • Forever Shamed • Shadow Of A Soul • The Oracle • سالی ارنا: آواز - ریتم گیتار - تهیه کننده • تونی رامبولا: لید گیتار • رابی مریل: بیس گیتار • شنون لارکین: درامز • دیو فورتمن: تهیه کننده • باب لودویگ: مسترینگ، میکس • www. godsmack. com • www. rockpit. com وحی (فیلم ۱۹۱۸). «وحی» ( انگلیسی: Revelation ( 1918 film ) ) یک فیلم است که در سال ۱۹۱۸ منتشر شد.
معنی کلمه وحی در دانشنامه آزاد فارسی
وَحی (در لغت به معنای آگاهانیدن سریع و پنهانی) اصطلاحی در کلام به معنای ارسال پیام از سوی خداوند به پیامبران. در کتاب مقدس وحی عین فاعلیت خدایِ آفریدگارِ جهان در تاریخ بشر است و در کردار و گفتار پیامبران تجلی می یابد. مسیحیان عیسای مسیح را وحی غایی الهی می دانند. به اعتقاد مسلمانان کامل ترین و آخرین وحی الهی بر حضرت محمد (ص) نازل و در قرآن ضبط شده است. قرآن وحی به پیامبران را سه گونه معرّفی می کند (۵۱، شوری): ۱. بدون واسطه میان خداوند و پیامبر؛ ۲. با واسطۀ فرشتۀ وحی؛ ۳. از پشت حجاب مانند درخت طور که موسی (ع) سخن خدارا از ناحیۀ آن می شنید. دو نوع اخیر، وحی با واسطه و نوع اوّل وحی بدون واسطه است. وحی در واقع نوعی سخن گفتن آسمانی (غیر مادی) است که با درک و شعور ویژه ای غیر از حس و تفکر عقلی حاصل می شود. این موهبت تنها در برخی از افراد تحقق می یابد که همان پیامبرانند. وحی خطاپذیر نیست (جن، ۲۸) و معرفتی یقینی و تردیدناپذیر است. آنچه قرآن دربارۀ کیفیت وحی خود گفته این است که وحی این کتاب آسمانی به صورت سخن گفتن خداوند با پیامبر اکرم (ص) بوده و آن حضرت با تمام وجود خود، نه تنها با گوش، سخن خدا را دریافت کرده است (نجم، ۱۲). نیز از آیات قرآن استفاده می شود که نوع سخن گفتن خداوند در مورد قرآن یا بخشی از آن از نوع دوم، یعنی به وسیلۀ فرشته وحی که جبرئیل و روح امین است، بوده است. در قرآن وحی به معانی گوناگون به کار رفته است: ۱. الهام فطری به انسان (قصص، ۷؛ طه، ۳۸)؛ ۲. غریزه ای که در حیوانات هست (نحل، ۶۸)؛ ۳. فرمان به جماد (زلزال، ۵)؛ ۴. خبردادن (آل عمران، ۴۴)؛ ۵. امرکردن (انفال، ۱۲)؛ ۶. اشارۀ سریع رمزی (مریم، ۱۱)؛ ۷. وسوسه (انعام، ۱۲؛ ۱۲۱)؛ ۸. رؤیا (شوری، ۵۱)؛ ۹. قرآن (نجم، ۵۳؛ انبیاء، ۴۵). هنگام نزول وحی بر پیامبر (ص)، به ویژه در دوره های آغازین نزول وحی، حالت های گوناگونی مانند لرزیدن، حالتی شبیه بیهوشی، عرق کردن بسیار به او دست می داده است و پس از پایان هر نوبت، وحی را به صورت کلمات بر زبان می آورد و بر کاتبان املا می کرد. حقیقت وحی بر ما مجهول است و تنها برخی از آثار آن را که از آن جمله قرآن مجید است، و پاره ای از اوصاف آن را که از راه نبوت به ما رسیده، می شناسیم و ممکن است اوصاف و خواص و شعب دیگری داشته باشد که برای ما توضیح داده نشده و بر ما روشن نیست. از این رو، وحی را «شعور مرموز» نامیده اند. علامه طباطبایی کتابی به همین نام دارد.
معنی کلمه وحی در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] «وحی به معنای اشاره سریع است و به همین جهت به کارهای سریع وحی گفته می شود و به سخنان رمزی و آمیخته با کنایه که با سرعت رد و بدل می گردد نیز این واژه اطلاق می گردد که گاه با اشاره و گاه با کتابت حاصل می شود. سپس به معارف الهیه که به انبیاء و اولیاء القاء می گردد واژه وحی اطلاق شده است». یکی از مسایل مهم در مبحث نبوت مساله وحی است؛ وحی، بیانگر طریق ارتباط پیامبران با جهان غیب و راه دریافت دین و شریعت آسمانی است. در این جا، پس از واژه شناسی وحی و کاربردهای قرآنی آن، به بررسی ویژگی های وحی نبوت و دیدگاه هایی که در این باره مطرح شده است می پردازیم. از آن چه لغت شناسان عرب در تعریف واژه وحی گفته اند، به دست می آید که دو نکته در این واژه ملحوظ است:۱. خفاء و پنهانی.۲. سرعت و تندی.زیرا ابن فارس در این باره گفته است: «وحی، تعلیم پنهانی است» و راغب اصفهانی گفته است: «وحی، اشاره سریع است، و به همین جهت به آن چه با رمز و اشاره بیان می شود، وحی می گویند.» بنابراین، نتیجه می گیریم که واژه وحی در لغت عبارت است از نوعی آموزش و القای معنا به دیگری، به صورت سریع و نا آشکار. وحی در اصطلاح معنای اصطلاحی: وحی اصطلاحی ارتباطی معنوی است که برای پیامبران الهی جهت دریافت پیام آسمانی از راه اتصال با عالم غیب برقرار می شود. پیامبر گیرنده ای است که پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال از فرستنده آن؛ یعنی خداوند، دریافت می کند و جز او هیچ کس شایستگی و توان چنین دریافتی را ندارد. به گفته مرحوم علامه طباطبائی: «وحی یک نوع سخن گفتن آسمانی است که از راه حسّ و تفکر عقلی درک نمی شود، بلکه درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد به مشیت الهی پیدا می شود و دستورات غیبی را که از حس و عقل پنهان است از وحی و تعلیم الهی دریافت می کند». انواع وحی بر پیامبران ۱.القاء معنا و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطه فرشته وحی.۲. سخن گفتن با پیامبر از پس پرده مانند داستان شجره طور که موسی (علیه السلام) سخن خدا را از ناحیه درخت می شنید.۳. القاء امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند بی کم و کاست به یکی از انبیاء ابلاغ نماید. کاربردهای قرآنی وحی ... [ویکی شیعه] وحی، ارتباطی معنوی و ناشناخته، بین شخص پیامبر با عالم غیب که در نتیجه آن پیام الهی به پیامبر منتقل می شود. در این ارتباط، گاه واسطه ای در کار است و گاهی بدون هیچ واسطه ای، انتقال پیام انجام می شود. این فرایند که در اصطلاح علم کلام، وحی تشریعی و رسالی نامیده می شود، مخصوص پیامبران است و با الهام و تحدیث تفاوت دارد. در دوره معاصر، این بحث مورد توجه متفکران قرار گرفته است و تحلیل های جدیدی از فرایند وحی ارائه شده است که بیشتر بر اساس تجربه دینی است. وحی از نظر لغوی، به معنای اشاره سریع سرعت و القای پنهانی مطلبی به دیگران آمده است. [ویکی اهل البیت] «وحی» در لغت به معنای اشاره کردن، نوشتن، الهام، کلام پنهانی و هر چیزی است که به دیگری القاء می شود. "راغب اصفهانی" می گوید: ریشه وحی به معنای اشاره تند و سریع است، از این رو هر کاری که به سرعت انجام گیرد وحی نام دارد و این ممکن است در کلامی رمزی و کنایه ای باشد. امّا در اصطلاح، الهامات غیبی خدای سبحان به فرستادگان خویش را وحی می گویند. واژه «وحی» در قرآن شریف در چهار معنا استعمال شده است: «و َأَوْحَینَآ إِلَی أُمِ ّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِ ّ وَ لَا تَخَافِی وَ لَا تَحْزَنِی إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» (سوره قصص/ 7) به مادر موسی وحی کردیم که طفل خود را شیر بده و اگر ترسیدی که فرعون گزندی به او رساند او را در نیل رها کن. «وحی» و «الهام» با وجود شباهتی که بین آنهاست، در مواردی از یکدیگر متمایز می شوند، از جمله این که: شایع ترین کاربرد وحی یعنی وحی به پیامبران، حدود هفتاد بار در قرآن به کار رفته است. این نوع از وحی، پدیده ای است مرموز که در قالب های عقلی بشر نمی گنجد. شناخت حقیقت وحی تنها برای کسی ممکن خواهد بود که آن را دریافت کرده است. بنابراین پیامبران الهی تنها کسانی هستند که به واسطه ارتباط شهودی با عالم غیب، معرفت به وحی خواهند داشت و دیگران تنها آثار و علائم وحی را خواهند فهمید. [ویکی الکتاب] معنی وَحْیٌ: وحی - القا و فهماندن معنی به شخصی به صورتی که از دیگران پوشیده باشد- الهام (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موار... معنی أُوحِیَ: وحی شده معنی لَمْ یُوحَ: وحی نشده و نمی شود معنی نُوحِی: وحی می کنیم معنی نُوحِیهِ: آن را وحی می کنیم معنی نُوحِیهَا: آن را وحی می کنیم معنی یُوحِیَ: که وحی کند معنی وَحْیِنَا: وحی کردن ما - وحی ما (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک ... معنی أَوْحَیٰ: وحی نمود-اشاره کرد(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی... معنی أَوْحَیْتُ: وحی کردم(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل" و ... معنی أَوْحَیْنَا: وحی کردیم(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل" و... معنی وَحْیُهُ: وحی آن (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل" و و... معنی یُوحُونَ: القاء می کنند - وحی می کنند (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و او... معنی یُوحَیٰ: وحی می شود (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل"... ریشه کلمه: وحی (۷۸ بار) «وحی» در قرآن معنای وسیعی دارد و منحصر به وحی هایی که بر پیامبران نازل می شده نیست، بلکه الهاماتی که به قلب افراد می شود نیز از مصداق های آن است، لذا درباره مادر موسی نیز تعبیر به وحی شده و حتی به غرائز و الهامات تکوینی حیواناتی همچون زنبور عسل نیز کلمه وحی گفته شده است. این احتمال نیز وجود دارد که: منظور از این واژه در سوره «مائده» وحی هایی باشد که به واسطه مسیح(علیه السلام) و با پشتوانه معجزات برای آنها فرستاده می شد. اصل وحی، چنان که «راغب» در «مفردات» می گوید، «اشاره سریع» است خواه با کلام رمزی باشد، و یا صدای خالی از ترکیب کلامی، و یا اشاره با اعضاء (با چشم و دست و سر) و یا با نوشتن. از این تعبیرات، به خوبی استفاده می شود که در «وحی» اشاره از یکسو و سرعت از سوی دیگر، نهفته شده، و به همین دلیل، برای ارتباط مرموز و سریع انبیاء با عالم غیب، و ذات پاک پروردگار، این کلمه استخدام شده است. در قرآن مجید، و لسان اخبار «وحی» به معانی مختلفی به کار رفته است، گاه در مورد انبیاء، گاه در انسان های دیگر، گاه در مورد ارتباط های رمزی میان انسان ها، و گاه ارتباط مرموز شیاطین و گاه در مورد حیوان ها. [ویکی فقه] وحی (اسلام). «وحی به معنای اشاره سریع است و به همین جهت به کارهای سریع وحی گفته می شود و به سخنان رمزی و آمیخته با کنایه که با سرعت رد و بدل می گردد نیز این واژه اطلاق می گردد که گاه با اشاره و گاه با کتابت حاصل می شود. سپس به معارف الهیه که به انبیاء و اولیاء القاء می گردد واژه وحی اطلاق شده است». از آن چه لغت شناسان عرب در تعریف واژه وحی گفته اند، به دست می آید که دو نکته در این واژه ملحوظ است:۱. خفاء و پنهانی.۲. سرعت و تندی.زیرا ابن فارس در این باره گفته است: «وحی، تعلیم پنهانی است» ابن فارس، احمد، مقاییس اللغه، ج۶، ص۹۳. معنای اصطلاحی: وحی اصطلاحی ارتباطی معنوی است که برای پیامبران الهی جهت دریافت پیام آسمانی از راه اتصال با عالم غیب برقرار می شود. پیامبر گیرنده ای است که پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال از فرستنده آن؛ یعنی خداوند، دریافت می کند و جز او هیچ کس شایستگی و توان چنین دریافتی را ندارد. به گفته مرحوم علامه طباطبائی: «وحی یک نوع سخن گفتن آسمانی است که از راه حسّ و تفکر عقلی درک نمی شود، بلکه درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد به مشیت الهی پیدا می شود و دستورات غیبی را که از حس و عقل پنهان است از وحی و تعلیم الهی دریافت می کند». علامه طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، ص۸۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵،چاپ هشتم. ۱.القاء معنا و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطه فرشته وحی.۲. سخن گفتن با پیامبر از پس پرده مانند داستان شجره طور که موسی (علیه السلام) سخن خدا را از ناحیه درخت می شنید.۳. القاء امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند بی کم و کاست به یکی از انبیاء ابلاغ نماید. حجتی، محمدباقر، تاریخ قرآن کریم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، چاپ ششم، ص ۳۱. ... [ویکی فقه] وحی (القای الهی). القای مطلبی از سوی خداوند تعالی به پیامبران را وحی الهی گویند. «وحی» در لغت به معانی مختلفی آمده که جامع آن ها، اعلام و آگاهی مخفیانه و سریع است.راغب در تعریف وحی می گوید:«اصل الوحی، الاشارة السریعة».ابن منظور نیز می گوید:«وحی» اشاره، نوشته، نامه ، الهام ، کلام پوشیده و هر مفهومی است که به غیر خود می رسانی.«وحی» در اصل به معنای تند و سریع بوده و «امر وحی» به معنای امر سریع آمده است. از آن جا که فهماندن مطلبی با رمز و اشاره ، سریع صورت می گیرد، درباره آن «وحی» به کار می رود. سپس کلمه «وحی» تعمیم یافته و به هر نوع فهماندن پنهانی (خواه پنهان بودنش از نظر صدا باشد و خواه به خاطر نحوه بیان مطلب) اطلاق شده است.«وحی» در اصطلاح به معنای القای مطلبی از سوی خداوند تعالی به پیامبران است؛ خواه باواسطه و خواه بی واسطه باشد؛ اعم از آن که دیگران بشنوند یا نشنوند؛ خواه از طریق نوشته باشد که پیامبران ببینند یا مطلبی باشد که به قلبشان الهام شود؛ چه در خواب صورت گیرد و چه در بیداری. وحی در قرآن وحی در قرآن به چهار معنا آمده است:۱. اشاره پنهانی و پوشیده؛۲. هرگونه شعور و آگاهی غریزی و فطری؛ مانند وحی در آیه شریفه (وَاَوْحَی رَبُّکَ اِلَی النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا...) ؛۳. الهام نفسی و درونی که انسان آن را درمی یابد اما منشا و خاستگاه آن شناخته شده نیست: (وَاَوْحَیْنَا اِلَی اُمِّ مُوسَی اَنْ اَرْضِعِیهِ فَاِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَاَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی...). ؛۴. وحی رسالتی (مختص پیامبران): (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ اَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ...). وحی به این معنا، بیش از هفتاد بار در قرآن آمده است. اقسام وحی وحی در یک تقسیم کلی بر دو گونه است:۱. وحی تکوینی ؛ ۲. وحی تشریعی .عالی ترین شکل وحی، وحی تشریعی است که به انبیا بر اساس نیاز بشر به هدایت الهی ابلاغ شده و از شاخصه های نبوت است و به طرق گوناگونی به پیامبر ابلاغ می شود. آغاز نزول وحی به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم شب قدر ماه رمضان (سال چهل و یکم ولادت حضرت) در غار حرا بوده است. عناوین مرتبط ... [ویکی فقه] وحی (قرآن). یکی از صفات قرآن وحی است. از جمله اسامی و صفات قرآن «وحی» است. واژه «وحی» دو بار بر قرآن اطلاق شده است: ۱. (اِنْ هُوَ اِلَّا وَحْیٌ یُوحَی)؛ «این سخن بجز وحیی که وحی می شود نیست»؛ ۲. (قُلْ اِنَّمَا اُنذِرُکُم بِالْوَحْیِ...)؛ «بگو من شما را فقط به وسیله وحی هشدار می دهم». وجه تسمیه اطلاق وحی بر قرآن به لحاظ آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم معارف قرآن را از سوی خداوند به صورتی دریافت می کرد که برای دیگران غیرمحسوس و پنهانی بود.
معنی کلمه وحی در ویکی واژه
آنچه از طرف خدا بر پیغمبران نازل شود.
جملاتی از کاربرد کلمه وحی
گلشن فرخ فر توحید آندم شد تباه کز سموم شرک آنشاخ گل فرزانه سوخت
دردمندیم و دوا درد دل است کشتهٔ عشقیم وحی جاودان
الم الالف من اللَّه و اللام من جبرئیل (ع) و المیم من محمد (ص). الف اشارتست فرا اللَّه، لام اشارتست فرا جبرئیل میم اشارتست فرا محمد (ص). ربّ العزّة سوگند یاد میکند بالهیت خویش و بامانت جبرئیل و بصدق نبوت محمد که وحی کننده منم و آرنده جبرئیل و پذیرنده محمد از حق جل جلاله میل روانه از جبرئیل خیانت روانه از مصطفی محمد تهمت روانه. ناگرویدن از کجا و از پذیرفتن حق روی گردانیدن چرا؟ و فایده قسم، بعد از آن که مردم دو گروهاند: مومناناند که پی قسم استوار دارند، و کافرانند که با قسم استوار ندارند. آنست که قرآن بر لغت و عادت عرب فرو آمد، و عادت عرب آنست که سوگند یاد کنند و تحقیق راستی آنچه از خود خبر دهند.
شیخ ابوالقاسم روحی، میرزا رضای کرمانی با دستور سید جمالالدین و حوزه اتحاد اسلام استامبول، به قصد کشتن ناصرالدینشاه حرکت کرده بودند.
درون اندرون گرداند از دید گلی گردد عیان در سرّ توحید
جانی، که پاک نیست، بماند درین مغاک روحی، که پاک بود، بر افلاک بر شود
عاقلان را بر سریر حرمت و عزت نشان عاشقان را در صبوحی باده های ناب ده
ای گرانجان این قدر لاف سبکروحی مزن میشود تیرش ترازو در دل و جان میکشد
حرفی ز شرفنامه توحید بخوانید دیگر نسب خار چمنزاد مپرسید