وجودی

معنی کلمه وجودی در لغت نامه دهخدا

وجودی. [ وُ دی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به وجود. خلاف عدمی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( اصطلاح منطقی )آنچه که سلب جزو مفهوم آن نباشد و مقابل آن عدمی است که سلب جزو مفهوم آن است و به همین معنی عدمی در تعریف قضیه معدوله به کار میرود. || وجودی عبارت است از آنچه شأن آن وجود خارجی است و مقابل این قسم از وجودی نیز عدمی است. || وجودی به معنای موجود خارجی نیز آید و مقابل این قسم نیز عدمی آید. || وجودی به خود وجود نیز اطلاق گردد. || آنچه ثبوت آن برای موصوف منوط باشد به وجود آن برای موصوف ، چون سیاهی در جسم. مایکون ثبوته لموصوفه بوجوده له. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).رجوع به شرح مواقف و حاشیه مولانا عبدالحکیم شود.

معنی کلمه وجودی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به وجود

جملاتی از کاربرد کلمه وجودی

گرچه باطل را وجودی معنوی در اصل نیست ور به دعوی لا نسلّم می کنی پندار هست
«از آن حیث که انسانم جهان را وطن خود می‌شمارم؛ می‌دانم که موجودی عاقلم، می‌دانم که دو وطن دارم؛ از آن حیث که نام من مارکوس آئورلیوس است وطنم روم هم هست و از آن حیث جهان را وطن خود می‌شمارم؛ می‌دانم تنها چیزی نیکوست که به این هر دو وطن سود رساند.»
دو کشور آلمان شرقی و آلمان غربی، بنا بر توافق سران ایالات متحده و بریتانیا با اتحاد جماهیر شوروی، در کنفرانس یالتا در مورد جداسازی آلمان در سال ۱۹۴۹ اعلام موجودیت کردند. به موجب این قرارداد آلمان به چهار منطقه تقسیم شد، نیروهای فرانسه در جنوب غرب، بریتانیا در شمال غرب، ایالات متحده در جنوب و اتحاد جماهیر شوروی در شرق مستقر شدند. سه منطقه انگلیس، فرانسه و آمریکا با نام جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) و منطقه شرقی با نام جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) اعلام موجودیت کردند.
اما مهم‌ترین برهان اثبات وجود خدای آنسلم برهان وجودی است. این برهان که در رساله پروسلوگیون (گفتگو با غیر) مطرح می‌شود از مفهوم وجود خدا در ذهن شروع می‌شود و به اثبات وجود خدا در عین خاتمه می‌یابد.
قسوره غاب ملک تا که وجودی چو اوست دشمن روباه‌وش فرت من قسوره
کو وجودی بجز تو تا که کند وحدتی ثابت از برای وجود
تضعیف امارت به بارکزایی‌ها اجازه داد تا هرات را محاصره کنند. در نهایت آن‌ها توانستند شهر را در ۲۷ می ۱۸۶۳ تصرف کنند و به موجودیت هرات به عنوان یک کشور مستقل پایان دهند.
ممکن ار دارد وجودی از حق است پرتوی از آن وجود مطلق است
مر او را نیست در خارج وجودی که باشد فعل و تأثیرش ببودی
و جماعتی از قدمای حکما در تعظیم شأن محبت مبالغتی عظیم کرده اند و گفته که: قوام همه موجودات به سبب محبت است و هیچ موجود از محبتی خالی نتواند بود چنانکه از موجودی و وحدتی خالی نتواند بود، الا آنکه محبت را مراتب باشد و به سبب ترتب آن موجودات در مراتب کمال و نقصان مترتب باشند، و چنانکه محبت مقتضی قوام و کمال است غلبه متقضی فساد و نقصان باشد، و طریان آن بر موجودات بحسب نقصان هر صنفی تواند بود، و این قوم را اصحاب محبت و غلبه خوانند.
گرد ما محنت ایام نتوانست یافت بی وجودی طرفه ملک بی کنار بوده است
بدان که ضد غنا، فقر است و آن بر دو قسم است: اول: فقر حقیقی، و آن عبارت است از احتیاج، «کائنا ما کان» و این فقر از برای هر موجودی غیر از واجب الوجود ثابت است و مقابل آن، غنای مطلق است، که مخصوص ذات احدیت است و به این فقر و غنا در کتاب خدا اشاره شده است که «انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی».
خورشید داد و دینی جمشید تاج و تخت دریای عفو وجودی و دارای انس و جان
مددهای وجودی در نزولش بود محتاج ممکن بر وصولش
دلیل وجودی این کنسرسیوم کسب اطمینان در مورد سازگار و توافق میان اعضای شرکت‌های مختلف در زمینهٔ استفاده از استانداردهای نو است.