وجاء. [ وَ ] ( ع ص ) ( ماء... ) آب بی خیر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). آب بد بی خیر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وجا شود. وجاء. [ وِ ] ( ع مص ) رگهای خایه گشن بکوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). اخته کردن تکه را به کوفتن خایه وی میان دو سنگ یا بریزه کردن خایه وی با سنگ چندانکه پراکنده گردد. ( ناظم الاطباء ). نوعی از خصی کردن و در حدیث است : علیکم بالباءة فمن لم یستطع فعلیه بالصوم فانه له وجاء. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) اسم است زدن به دست یا به کارد را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ )جامه دان. پشتواره جامه. ( منتهی الارب ). جامه دان و پشتواره جامه. ( ناظم الاطباء ). ج ، اوجیه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || واحد اوجیه به معنی عکوم صغار. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ).
معنی کلمه وجاء در فرهنگ معین
(وَ ) (ص . ) آن چه که در آن خیر و نفعی نباشد. مانند: چاه بدون آب .
معنی کلمه وجاء در ویکی واژه
آن چه که در آن خیر و نفعی نباشد. مانند: چاه بدون آب.
جملاتی از کاربرد کلمه وجاء
اهل تفسیر خود رایان گفتند: ما بدین آیت بگرویم، ولکن تفسیر آن ندانیم؛ و اقرار بنادانی جهل باشد نه علم. پس این گروه که قول خدای را همی ندانند، خدای را چگونه دانند؟ و جو اهل تقلید همی دعوی کنند که ما بر ظاهر کتاب کار کنیم، کتاب را بمذهب ایشان تاویل نیست. پس مر خدای را بمذهب ایشان دست راست و دست چپ و روی و چشم و پهلوی (است) و خدای تعالی از جایی بجایی شود چنانک همی گوید: قوله «وجاء ربک و الملک صفا صفا.» و این همه صفات مخلوقات است. و این همه آیت بریشان لازم کردست که ایشان مشبهاند نه موحدا ند، از بهر آنک بتفسیر مقرا ند و نباید ایشان را که گویند «ما نگوییم که خدای را سبحانه این جوارح است.» پس از آنک تاویل ما (را) منکر شدهاند.
عن عطاء بن یسار قال: لقیت عبد اللَّه بن عمرو بن العاص قلت: اخبرنی عن صفة رسول اللَّه فی التوریة، قال: اجل و اللَّه انّه لموصوف فی التوریة ببعض صفته فی القرآن. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً و حرزا للامّیّین، انت عبدی و رسولی سمّیتک المتوکّل لیس بفظّ و لا غلیظ و لا صخاب فی الاسواق و لا یدفع بالسیّئة و لکن یعفو و یغفر و لن نقبضه حتّی نقیم به الملّة العوجاء بان یقولوا: لا اله الا اللَّه.
و آنان که اندر مزامیر مفتون شوند و به هوی و لهو مقرون شوند، از آن است که می به خلاف آن بشنوند که هست. اگر بر موافقت حکم آن سماع کنندی از همه آفات آن برهندی. ندیدی که اهل ضلالت کلام خدای تعالی بشنیدند و ضلالتشان بر ضلالت زیادت شد؟ چنانکه نضر بن الحارث گفت: «هذا أساطیرُ الأوّلین» و عبداللّه بن سعد بن ابی سَرْح که کاتب وحی بود گفت: «فتبارکَ اللّهُ أحْسَنُ الخالِقینَ (۱۴/المؤمنون)»، و گروهی دیگر «ثمَّ اسْتوی علی العرشِ (۵۴/الأعراف)» را اثبات مکان و جهت و گروهی «وجاءَ ربُّکَ والْمَلَکُ صفّاً صفّاً (۲۲/الفجر)» را دلیل مَجیء! چون دلشان محل ضلالت بود شنیدن کلام رب العزه ایشان را هیچ سود نداشت.
اسد السماء اذا طال ذراعه فصرت لجبهته برا العوجاء
لاعیب فی عوج الفتی نفسی و انما یغنی من التسقیف و العوجاء