جملاتی از کاربرد کلمه وثاقت
بکوفتند رواقت همی بسنگ و بچوب برفتند وثاقت همی ز خشک و زتر
بنوش آن جام اگر داری تو طاقت ز هستی کن خراب آنگه وثاقت
جفت المیم و یار اندوه آییم چو بی تو در وثاقت
ای مگس ران وثاقت شهپر روح الامین نقش توقیع جلالت رحمةٌ للعالمین
آراسته بساطت و افروخته وثاقت از سروران دولت وز نیکوان چاکر
نه شَحنه در آید به رواقت که بتاخیر نه شیخ درآید به وثاقت که مها قم
من و زین پس زمینبوس وثاقت ندارم بیش از این برگ فراقت
درویش مسکین در کویت آمد راهش ندادی اندر وثاقت
تا نهالی و لحافت نبود چندین دست در وثاقت شب سرما منشان مهمانرا
همی خواهم که آیم در وثاقت ولی خوفم همه از پاسبان است