واگوی. ( اِمص مرکب ) مرادف بازگوی. بازگفتن حرف شنیده را که مردم با هم گویند. || باز دادن جواب از گنبد و حمام. ( آنندراج ) : در این گلخن برآید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام.زلالی ( آنندراج ).|| در اصطلاح موسیقی ، جماعه خوانندگان چون حاضر شوند نقشی را که جماعه اول تمام کنند همان نقش را جماعه دوم سر کنند. ( آنندراج ).
معنی کلمه واگوی در فرهنگ معین
(اِمص . ) ۱ - بازگفت سخن نشنیده . ۲ - بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کوه . ۳ - تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده می شود، توسط دستة دیگر.
معنی کلمه واگوی در ویکی واژه
بازگفت سخن نشنیده. بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کوه. تکرار بیت یا مصراعی که توسط دستهای خوانده میشود، توسط دستة دیگر.
جملاتی از کاربرد کلمه واگوی
مگر کوری بود کان دم نسازد خویشتن را کرّ که تا باشدکه واگوید سخن آن کان زیبایی
ز سوز دل که به واگویه بر زبان گذرد به یک دو حرف حذر می توان فریفت مرا
اهل بیت نبی کجا رفتند و آنکه ز ایشان حدیث واگوید
شنید ستیم رازی از زبانها که واگویش به شه دارد زیانها
من چنان اطلال خواهم در خطاب کز صدا چون کوه واگوید جواب
طرقواگویان ز کوفه پیک هر دل پیشرو شد برد سوی کربلایت یا حبیببن مظاهر
دانی که دعا گویم هر جا که ثنا گویم بین کز تو چه واگویم هاده چه به درویشان
چو بیصورت تو جان باشی چه نقصان گر نهان باشی چرا دربند آن باشی که واگویی پیامی را
برای آنک واگوید؛ نمودم گوش کَرّانه که یعنی: من گران گوشم! سخن را بازفرمایی؟