واگشت. [ گ َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بازگشت. بازگشتن. مراجعت. رجوع : بل که سنگ و خاک و کوه و آب را هست واگشت نهانی با خدا.مولوی.وقت واگشت حدیبیه رسول در تفکر بود و غمگین و ملول.مولوی.
(مصدر اسم ) بازگشت مراجعت : (( وقت واگشت حدیبیه رسول در تفکر بود و غمگین و ملول . ) )
معنی کلمه واگشت در فرهنگستان زبان و ادب
{bounce} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] برگشت پیام یا پیام نگار در شبکه های رایانه ای، درصورتی که به هر علت به دست گیرنده نرسد {transition} [ورزش] در بسکتبال، تغییر از وضعیت دفاعی به وضعیت تهاجمی یا برعکس
معنی کلمه واگشت در ویکی واژه
پناه، پناهگاه. اِم بازگشت، مراجعت.
جملاتی از کاربرد کلمه واگشت
کمند حب جاه از خلق واگشتن نمیخواهد سلیمانی سری دارد که زنار است دستارش
بر من گذشت عشق و من اندر عقب شدم واگشت و لقمه کرد و مرا خورد چون عقاب
واگشتی، ای صبا، چو بر آن کوی بگذری آسیب بر چه می زنی آن بوسه جای را
ز شرم روی ما گل از تو بگریخت ز گل واگشتی اینجا سر نهادی
ای غوث هر بیچارهای واگشت هر آوارهای اصلاح هر مکارهای مقصود هر افسانهای
زانکه از خویش جمله لا گشتند سوی الا تمام واگشتند
بینقابیهای گل بیالتفات صبح نیست آنقدر واگشت آغوشت که من رسوا شدم
چون دید جان پاکشان آن تخم کاول کاشت جان واگشت فکر از انتها در ابتدا آویخته
خروش ازسواران جنگی بخاست ز هل من مبارزنواگشت راست
بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ یقول تعالی ذکره: ما یجهل ابن آدم ان ربه قادر علی جمع عظامه بعد الموت و لکنه یرید ان یفجر امامهای یمضی قدما قدما فی معاصی اللَّه راکبا رأسه لا ینزع عنها و لا یتوب. این مردم نه از آنست که نمیداند که اللَّه قادرست که مرده زنده کند، لکن میخواهد که بباطل و معصیت سر درنهد، همیشه در ناپسند میرود روی نهاده چنان که میآید و هر چه آید و هر جای که رسد بی هیچ واگشتن. و قیل: یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ لیقدّم الذّنب و یؤخّر التّوبة، یقول: سوف اتوب، حتّی یأتیه الموت علی شرّ احواله و اسوأ اعماله. میخواهد این مردم که همه گناه فرا پیش دارد و توبه وا پس میدارد، همیشه توبه در تأخیر مینهد و وعده میدهد که: سوف اتوب، تا ناگاه مرگ آید و او بر سر معصیت بر بتر حالی و زشتر عملی.