معنی کلمه واگذاشتن در لغت نامه دهخدا
از منی بودی منی را واگذار
ای ایاز آن پوستین را یاد آر.مولوی. || تفویض کردن. ( آنندراج ). تسلیم کردن. مفوض داشتن. تسلیم کردن به دیگری. احاله کردن. حواله کردن. محول کردن. توکیل کردن.
- واگذاشتن به خدا ؛ سپردن به خدا. حواله به خدا کردن. ( ناظم الاطباء ). تفویض حق نمودن. ( آنندراج ).
|| ساکن شدن. موقتاً آرام شدن و فاصله دادن. ( یادداشت مؤلف ).
- واگذاشتن درد ؛ موقتاً آرام شدن وساکن شدن درد.
- واگذاشتن باران ؛ سست شدن باران. ( یادداشت مؤلف ).