واژگون کردن

معنی کلمه واژگون کردن در لغت نامه دهخدا

واژگون کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برگرداندن. قلب کردن. وارونه کردن. سرنگون کردن. واژگونه کردن. باشگونه کردن.

معنی کلمه واژگون کردن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) سرنگون کردن وارو کردن برگرداندن .

معنی کلمه واژگون کردن در ویکی واژه

capovolgere
rovesciare

جملاتی از کاربرد کلمه واژگون کردن

پنج‌شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱ مردم معترض در خمین زادگاه خمینی، خانه-موزه او را به آتش کشیدند. شامگاه پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۱ در جریان خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی ایران، شهروندان معترض در نیشابور مجسمه خمینی را در یکی از میدان‌ها اصلی این شهر تخریب و واژگون کردند.
همچنان که اورت با پیت عصبانی دست به یقه شده، آن‌ها ناگهان متوجه حضور دسته‌ای از کوکلاکس کلانها در اطرافشان می‌شوند که تامی را گرفته‌اند و قصد دارند او را اعدام کنند. سه نفر، تغییر لباس می‌دهند و وارد جماعت کوکلاکس‌ها می‌شوند تا تامی را نجات دهند، بیگ دن که یکی از کلانس من‌ها است آن‌ها را شناسایی می‌کند، هرج و مرج به پا می‌شود و در این میان معلوم می‌شود جادوگر گروه، همان هومر استاکز است. سه نفر با پاره کردن بندهای صلیب آتشین و واژگون کردن آن برسر گروهی از کلانس من‌ها (ازجمله بیگ دن)، صحنه را به هم می‌ریزند و فرار می‌کنند.