واژه
معنی کلمه واژه در فرهنگ معین
معنی کلمه واژه در فرهنگ عمید
معنی کلمه واژه در فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - کلمه . ۲ - لغت . توضیح این لغت مستقلا در متون نظم و نثر فارسی نیامده ولی ریش. آن در زبانهای پیش از اسلام موجود است و همچنین در لهج. زردشتیان واجه بمعنی کلمه مستعمل است . در (( آهار ) ) ( جزو رود بارلواسان ) (( سرواژه ) ) بمعنی صبحت کردن در خواب مستعمل است . در ترکیب (( گواژه ) ) فارسی جزو دوم همین کلمه است . در سالهای اخیر کلم. مورد بحث بسیار رایج شده مع هذا عد. محدودی از فاضلان از استعمال آن خودداری میکنند .
معنی کلمه واژه در دانشنامه عمومی
«واژه» کوچک ترین دستهٔ معنادار از واک ها است اگر بتواند به تنهایی به کار رود. برای نمونه، « - انه» در واژه هایی مانند مردانه، زنانه، مهربانانه، دارای معنی ویژهٔ خود است، ولی از آن جا که نمی توان آن را به تنهایی به کار برد، واژه نامیده نمی شود. بسیاری از واژه ها به بخش های کوچک تری بخش پذیرند که به آن ها تکواژ گفته می شود. تکواژ کوچک ترین بخش واژه است که در بسیاری از نمونه ها یک واژهٔ خودسالار شمرده شده و در برخی دیگر نیز واژه به شمار نمی آید.
واژه، ریشهٔ پارسی و کلمه ریشهٔ عربی دارد.
بیشتر زبان شناسان بر این باورند که بهترین روش برای واگران واژگان بر پایهٔ کالبد یا کالب هایی است که واژه ها از دیدگاه نحوی یا دستوری بهره می برند. پذیرفته ترین واگران گفته شده بر این پایه دربردارنده است از:
«واژه، فرم آزادِ کمینه در یک زبان است. »
فرم آزاد به بن پاره ای از زبان گفته می شود که بتواند به گونه تنها باشیدن داشته باشد و به جایگاه و ایستار یکسر پایدار و استوار و دگرناپذیری به پاره های زبانی زیستگاه پیرامون خود نیاز نداشته باشد. پیرو واگران بالا، «شکارچی» یک واژه است، چرا که، می تواند به تنهایی پدیدار شود و پدیداریِ آن در جاهای گوناگونی در درازنای جمله رخ دهد.
مانندها:
• شکارچیان به پیگرد آهو پرداختند.
• آهو به میانجی شکارچیان پیگرد شد ( یا: تعقیب شد ) .
در جایگاه مقایسه یا سنجش یکاهای «چی» و «ان» ( در شکارچیان ) واژگان به شمار نمی آیند، زیرا نمی توانند که به دیسهٔ منزوی باشیدن پیدا کنند، ونکه، باید صددرصد جایگاهشان در برابر بخشهای زبانی کناری پایدار و استوار و دگرناپذیر برجای بماند.
واژه روی هم رفته به هفت دستهٔ نام، پویه، حرف، ویژگی، ضمیر یا فرانام، گواژه و آوا بخشبندی می شود. مانند آهو یک نام و سبز یک ویژگی است.
مقالهٔ اصلی: صرف
واژه های مورد مصرف انسان در زبان های طبیعی را می توان به دو دسته قسمت کرد:
• واژه های ساده
• واژه های پیچیده
معنی کلمه واژه در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه واژه در ویکی واژه
[زبانشناسی] لفظی با معنا و مفهومی مشخص متشکل از آواهایی بههمپیوسته با الگوهای زیروبمی و تکیه که در نوشتار با حروفی در کنار هم و با فاصله از یکدیگر مشخص میشود و در جمله صورتهای دستوری گوناگونی به خود میگیرد.
جملاتی از کاربرد کلمه واژه
به رسم گواژه یکی نامدار خروشید کای شاه خاوردیار
گواژه زدند و سرنگ بلند بکشتند بسیار دیو نژند
بیضاوی گفت: میخوهی گفته هایت را بهمان لفظ تکرار کنم یا به معنی؟ مدرس مبهوت ماند و گفت: بهمان لفظ، بیضاوی عین گفته هایش را تکرار کرد و هر جا هم که در سخن او واژه ای غیرفصیح بود، تذکر داد.
عارفی گفت: عرفا را در ورای هر واژه نکته ای و ضمن هر قصه، بهره ای و در هر اشاره مژده ای و در هر حکایت، کنایتی است.
زگوهری که به مدح تو پرورد خِرَدم گواژه رانم پروردهای عمان را
گواژه زنان گفت هیتال شاه که اکنون بینداز کوپال راه
ز بام سپد کوه خنده بخاست همی مغز گیو از گواژه بکاست
چو چندی گواژه زدند او خموش برآشفت و گفت این چه بانگ و خروش
اول - از دیدگاه واژه و جوهر لفظ.
در لهجه اردلانی بر خلاف سُورانی (مُکریانی) در برخی واژهها از حرف (م) به جای (و) استفاده میشود یا برعکس در بعضی از واژگان به جای (و) از صامت (م) استفاده میشود.