واپس

معنی کلمه واپس در لغت نامه دهخدا

واپس. [ پ َ ] ( ق مرکب ) بازپس. و با لفظ افکندن به معنی در پس انداختن چیزی را. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). || عقب و پشت سر. || بعد از آن و پس از آن و از آن پس. || باز و دوباره. || در عوض. || ( ص مرکب ) دل واپس ؛ نگران و منتظر و چشم براه. || ( اِ ) آزار و جفا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وا شود. || ( حرف اضافه ) عقب. پشت سر.

معنی کلمه واپس در فرهنگ معین

(پَ ) (ق . ) عقب ، دنبال .

معنی کلمه واپس در فرهنگ عمید

بازپس، عقب، دنبال.
* واپس آمدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] بازپس آمدن، باز آمدن.
* واپس رفتن: (مصدر لازم ) پس رفتن، عقب رفتن.

معنی کلمه واپس در فرهنگ فارسی

بازپس، عقب، دنبال
دنبال بعد از: ((و آن را که در نفر اول آید عند الضروره قبل الزوال روا بود اگر تواپس زوال افتد بر توقف میباشد . ) )
باز پس . یا عقب و پشت سر

معنی کلمه واپس در ویکی واژه

عقب، دنبال.

جملاتی از کاربرد کلمه واپس

دل‌واپسیِ دگر نداریم در دهر کسی نماند ما را
الوداع ای خواهران زار من که بود این واپسین دیدار من
واپس‌ترم از سایه در آن کوی که هرگز از ناکسی‌ام جا پس دیوار نباشد
قبا تنگ آید از سرو‌َش چمن را دِرم واپس دهد سیمش سمن را
کار روز واپسین دارد که روز واپسین از سیاست آب گردد زهره شیر از عتاب
ارتجاع، واپس‌گرایی، .در معنی لغتی به معنای «بازگشت» است و در مفهوم سیاسی به معنای مخالفت با پیشرفت و تحول در بنیادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی موجود می‌باشد. همچنین خواهان «خنثی شدن» این‌گونه تحولات و «بازگشت به گذشته» نیز ارتجاع نامیده می‌شود.
دارم چنین عزیز از آن جان خویش را تا روز واپسین بدهم رونمای او
آرامگاه عون بن علی و زین بن علی تا سدهٔ نهم هجری سالم بوده و در این دوره بر اثر حملهٔ نیروهای امپراتوری عثمانی به‌طور کلی ویران شده‌است. این بنا در دورهٔ شاه عباس یکم ازنو ساخته شد؛ ولی دیری نپایید که زمین‌لرزهٔ سال ۱۱۹۳ هجری آن را به شدت تخریب کرد. در واپسین سال‌های سدهٔ سیزدهم هجری، قهرمان میرزا بنای آرامگاه را مرمت نمود.
چون شرار از وحشت‌ کمفرصتیهای وصال حیرت آیینه می‌گردد نگاه واپسین
در تکاپوی طلب واپس‌تر است از گرد راه آنکه بنشیند به امید تکاور داشتن
ما که واپس ماند ذرات وییم در دو عالم آفتاب بی فییم
شررواری ز فرصت رو نمای خویش می‌جویم نگاه واپسینم خونبهای خویش می‌جویم