واقی
معنی کلمه واقی در فرهنگ معین
معنی کلمه واقی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه واقی
آن میی کز قوت و لطف و رواقی و طرب برکند از بیخ هستیِ چو کوه قاف را
فی خبر آخر: «هی الواقیة من عذاب القبر».
هست فانی و یا بود باقی هست واقی و یا بود عاقی
تا هم آخر به دست زرین چنگ کرد سیمینرواقی از گِل و سنگ
قصر قدر تو رواقیست که میاندازد سایه بر منظر کیوان ز بلند ایوانی
زان می صاف رواقی بود یک پیمانه باقی از ازل امروز ساقی ریخت ناگه در گلویم
استان امالبواقی نام استان چهارم کشور الجزایر است.
شه ناصر دین راد فرخنده بدید و زاد کش کاخ فلک بنیاد مسجود خواقینا
ز بهر خاتم او تا نگین حکم کند عدو زدیده یواقیت و بهرمان بدهد
ببستی چشم از آب و گل، بدیدی حاصل حاصل از آن پخته شدی ای دل، که اندر نار اشواقی
ام بواقی (به عربی: أم البواقی) یک شهر و شهرداری در الجزایر است که در ناحیه أم البواقی واقع شدهاست. ام بواقی ۵۹٬۹۶۲ نفر جمعیت دارد و ۹۰۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
دغل بگذار ای ساقی بکن این جمله در باقی که صاف صاف راواقی مثال باده خم دان