واقعا

معنی کلمه واقعا در لغت نامه دهخدا

( واقعاً ) واقعاً. [ ق ِ عَن ْ ] ( ع ق ) در حقیقت. بحقیقت. حقیقةً. درواقع. فی الواقع. براستی. رجوع به واقع شود.

معنی کلمه واقعا در فرهنگ معین

( واقعاً ) (قِ عن ) [ ع . ] (ق . ) در واقع ، در حقیقت ، حقیقتاً.

معنی کلمه واقعا در فرهنگ عمید

فی الواقع، درحقیقت.

معنی کلمه واقعا در فرهنگ فارسی

حقیقتا در حقیقت فی الواقع .

جملاتی از کاربرد کلمه واقعا

آن یک گوید که های گلشن و توفیق مختصر واقعات قمصر و نائین
فریدمن همچنین عقیده دارد که برای حل عامل بیرون آلودگی باید مجوز آلودگی ایجاد شود. با فروختن مجوزها به مردم آن‌ها می‌توانند هزینه زیان یا فایده آلودگی را نشان دهند. او معتقد است که این نوع «قوانین» دولتی به جریان بهتر اطلاعات کمک می‌کند. اگر مردم واقعاً برای هوای پاک ارزش قائل باشند، اطلاعات در بازار حس خواهد شد و شرکت‌ها برای دوستی با محیط سریعتر واکنش نشان می‌دهند.
خوب کردی که یادِ من کردی واقعاً مردی و عجب مردی
«اعن الله جزاک فی المصائب والبلا» خاصه از جدت حسین و واقعات کربلا
تا در صف واقعان این راز جاوید نشستمی سرافراز
کیست جز من که خورد باطناً از بهر تو غم کیست جز من که کشد واقعاً از بهر تو آه
من صرف به خاطر اینکه احساس می‌کنم تا حدی خودم را برای شکست‌خوردن آماده کرده باشم، شکست نمی‌خورم. این چیزی است که در تمام زندگی‌ام می‌خواستم، چیزی که رؤیای آن را می‌دیدم و می‌دانستم که اتفاق خواهد افتاد. من از زمانی که واقعاً کوچک بودم می‌خواندم و بسیار زیاد این را می‌خواستم و به خودم می‌گفتم، این کار را خواهم کرد.
تو مبین این واقعات روزگار کز فلک می‌گردد اینجا ناگوار
به باور اندیشمندان لیبرال و آن گونه که آدام اسمیت در کتاب نظریه احساسات اخلاقی این استعاره را مطرح کرده‌است، بازار مثل بازی است که یک قواعد بازی داریم و یک نتایج بازی و بحث عدالت به رعایت قواعد بازی مربوط می‌شود. نتیجه بازی هر چه باشد عادلانه‌است؛ یعنی بحث عدالت در آن وارد نمی‌شود. حتی اگر یک بازیکن یا یک تیم شانس بیاورد و برنده شود و واقعاً استحقاق آن را نداشته باشد، نمی‌توانیم بگوییم این برد غیرعادلانه‌است؛ بنابراین از دیدگاه لیبرال‌ها نتایج بازار موضوع بحث عدالت نمی‌تواند باشد.
عنوان نادرات تواریخ عالمست آن واقعات کو به سمرقند و چند کرد
و گفت: الهی! مرا زاهدی نمی‌باید، و قرایی نمی‌باید، و عالمی نمی‌باید. اگر مر از اهل چیزی خواهی گردانید از اهل شمه‌ای از اسرار خود گردان، و به درجهٔ دوستان خود برسان. الهی! ناز به تو کنم و از تو به تو رسم. الهی! چه نیکوست واقعات الهام تو بر خطرات دل‌ها، و چه شیرین است روش افهام تو در راه غیب‌ها، و چه عظیم است حالتی که خلق کشف نتوانند کرد، و زبان وصف آن دوست دارم. و نداند و این قصه به سرنیامد و گفت الهی عجب نیست از آنکه من ترا من بنده عاجز و ضعیف محتاج. عجب آنکه تو مرا دوست داری و تو خداوندی و پادشاه و مستغنی.
انسان واقعاً وقتی به شرایط کامل انسانی خود می‌رسد که تولید کند، بدون اینکه از سر نیاز مجبور به فروش جسمی خود به عنوان یک کالا باشد.
در واقعات علم و در حادثات دهر امر تو پیشوای قضا و قدر شده
همی بجوشم ازین واقعات چون دریا همی بجنبم ازین حادثات چون صرصر