واقد

معنی کلمه واقد در لغت نامه دهخدا

واقد. [ ق ِ ] ( اِخ ) واقدبن عبداﷲبن عبدمناف بن عبدالعزیز الیربوعی التمیمی ، از صحابه و قدیم الاسلام است. مردی شجاع و همه جا ملتزم رکاب رسول ( ص ) بودو در 11 هجری در مدینه درگذشت. ( الاعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ گزیده ص 241 و امتاع الاسماع ص 57 شود.

معنی کلمه واقد در فرهنگ معین

(قِ ) [ ع . ] (اِفا. ) تابناک ، مشتمل .

معنی کلمه واقد در فرهنگ فارسی

(اسم ) تابناک مشتعل .
واقد بن عبدالله بن عبد مناف بن عبد العزیز الیربوعی التمیمی از صحابه و قدیم الاسلام است مردی شجاع و همه جا ملتزم رکاب رسول بود و در ۱۱ هجری در مدینه درگذشت .

معنی کلمه واقد در فرهنگ اسم ها

اسم: واقد (پسر) (عربی) (تلفظ: vāqed) (فارسی: واقد) (انگلیسی: vaghed)
معنی: تابناک، مشتعل

جملاتی از کاربرد کلمه واقد

محمد بن عمر واقدی (درگذشتهٔ ۲۰۷ یا ۲۰۹ هجری قمری) از مورخان و سیره‌نویسان سدهٔ دوم و سوم هجری بود. او آگاهی گسترده‌ای دربارهٔ رخدادهای تاریخی داشته و بسیاری از تاریخ‌نگاران از پژوهش‌های او بهره برده‌اند.
این سوره پنج آیتست، سی کلمه، صد و دوازده حرف، جمله به مکه فرو آمد، بقول بیشترین مفسّران مگر ضحاک که گفت: مدنی است و به مدینه فرو آمد علی بن الحسین بن واقد گفت: اوّل سوره که به مدینه فرو آمد، این سوره است، و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و فی الخبر عن ابی بن کعب عن النّبیّ (ص) من قرأ سورة «القدر»، اعطی من الاجر کمن صام رمضان و احیا
واقدی گفت: چون موسی بیفتاد و بی‌هوش شد فریشتگان گفتند: ما لابن عمران و سؤال الرّویة؟ و ما للتراب و ربّ الارباب؟ یا ابن النّساء الحیّض! اطمعت فی رؤیة رب العزّة؟ فلمّا افاق چون بهوش باز آمد، قالَ سُبْحانَکَ تنزیها من السّوء تُبْتُ إِلَیْکَ من مسئلة الرؤیة فی الدّنیا وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ انّک لا تری فی الدّنیا. اللَّه تعالی در قرآن از چند کس توبه یاد کرد بی هیچ جرم، چنان که از ابراهیم و اسماعیل و محمد علیهم السّلام. و معنی توبه باز آمدن است هر چند که هیچ گناه نبود. موسی گفت: خداوندا پاکی و بی‌عیبی ترا بتو بازگشتم، و من نخستین گرویدگانم که بگرویدند، که ترا اهل زمین در دنیا نه بینند.
وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ واقدی گفت: هر جا که ظلمات و نور گفت در قرآن، آن کفر و ایمان است، مگر درین آیت که ظلمات اینجا تاریکی شب است، و نور روشنایی روز. فرا پیش داشتن ظلمات بر نور دلیل است که نخست شب آفرید، و پس روز، و یدل علیه قوله: وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ، و کذلک قوله: وَ أَغْطَشَ لَیْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها. قومی گفتند: نخست روز آفرید، و پس شب، بدلیل قوله: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی. قتاده گفت: ظلمات و نور اینجا بهشت است و دوزخ.
در مجلس هارون الرشید طبیبی ترسا از واقدی پرسید که میگویند: علم دو است: علم ادیان و علم ابدان، در کتاب شما ازین علم طب چیزی هست؟ واقدی گفت: رب العزة در یک نیمه آیت علم طب جمع کرد، و ذلک قوله: کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا.
واقدی در علم فقه نیز تبحر داشت. کاتب و منشی او، ابن سعد بغدادی، اطلاعاتی راجع به زندگی او بر جای گذاشته‌است. مادر او نوهٔ یک تاجر و خوانندهٔ ایرانی در مدینه بود.
و در قوت القلوب شیخ ابوطالب مکی رحمه الله آورده است که: «و من اغلظ ماسمعت فیمن اتباع الدنیا بالعلم ماحدثونا عن عبیدبن واقد عن عثمان بی ابی سلیمان. قال کان رجل یخدم موسی صلی‌الله علیه فجعل یقول حدثنی موسی صفی‌الله حدثنی موسی نجی‌الله حدثنی موسی کلیم الله حتی اثری و اکثر ماله وفقده موسی صلی‌الله علیه فجعل یسأل عنه فلایحس منه اثرا حتی جاءه رجل ذات یوم و فی یده خنزیر فی عنقه حبل اسوده فقال له موسی صلی‌الله علیه تعرف فلانا فقال نعم هو هذا الخنزیر فقال موسی یا رب اسالک ان ترده الی حاله حتی اسأله فیمااصابه هذا فاوحی الله تعالی الیه لودعوتنی بالذی دعانی به آدم فمن دونه ما اجیبک فیه ولکن اخبرک لم صنعت هذا به لا نه کان یطلب الدنیا بالدین».
بوالفرج و بوالعلا بوالحسن‌ و نفطویه اصمعی‌ و واقدی مازنی‌ و سیبویه