واصل شدن

معنی کلمه واصل شدن در لغت نامه دهخدا

واصل شدن. [ ص ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) رسیدن و درآمدن. ( ناظم الاطباء ). واصل گردیدن. || پیوستن. || در اصطلاح صوفیه ، به منتهی رسیدن و به حق متصل شدن :
قابل امر و پی قابل شوی
وصل جویی بعد از آن واصل شوی.مولوی.رجوع به واصل شود.

معنی کلمه واصل شدن در فرهنگ معین

( ~. شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - رسیدن ، پیوستن . ۲ - به حق رسیدن .

معنی کلمه واصل شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - رسیدن پیوستن : ((بین بشه واصل شده می از خودی فاصل شده وز شام جان حاصل شده جانها در ودیوار را ) ) ( دیوان کبیر ) ۲ - بحق رسیدن : (( قابل امر وی قابل شوی وصال جویی بعد ازان واصل شوی . ) ) ( مثنوی )

معنی کلمه واصل شدن در ویکی واژه

رسیدن، پیوستن.
به حق رسیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه واصل شدن

هست خاموشی بحق واصل شدن از دوئی بگذشتن و یک دل شدن
شمر می کرد پی کشتن آن شاه شتاب شه لب تشنه، به واصل شدن یار، حریص
عارفان جمله از او کامل شدند عاشقان از صحبتش واصل شدند
رشته های شمع دور ازهم بود صد نور خاص چون بهم واصل شدند آن جمله جزیکنور نیست
همه واصل شدند اینجا ز دیدار در اینجا بی‌شکی کل ناپدیدار
در آن می شان حقیقت گشت واصل شدند اندر خرابی جمله حاصل