واشی. ( ع ص ) نعت فاعلی از وشی. ( اقرب الموارد ). سخن چین. ( ناظم الاطباء ). نمّام : تا بود صبح واشی و نمام تا بود باد ساعی و غماز.مسعودسعد.|| دروغگو. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || بسیارفرزند. ( از اقرب الموارد ). مرد بسیارفرزند. || ستور بسیاربچه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بافنده. ( از اقرب الموارد ). بافنده ٔجامه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سکه زن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کاونده کان جهت زر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نگارین کننده جامه. ( ناظم الاطباء ). صورت دیگر واشی در عربی واش است و جمع آن واشون و وشاة است. واشی. ( پسوند ) پسوند مکان چنانکه در اسپی واشی ، تنگ واشی ، روواشی. ( از یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه واشی در فرهنگ معین
[ ع . ] (اِفا. ) سخن چین ، نمام .
معنی کلمه واشی در فرهنگ عمید
سخن چین، نمام.
معنی کلمه واشی در فرهنگ فارسی
سخن چین، نمام، وشاه جمع ( اسم ) سخن چین نمام : (( تا بود صبح واشی و نمام تا بود باد ساعی و غماز... ) ) ( مسعود سعد ) چنانکه در اسپی واشی تنگ واشی روواشی .
معنی کلمه واشی در دانشنامه عمومی
واشی یا واگامی ( به ژاپنی: わし/わがみ، 和紙 ) نوعی کاغذ ژاپنی است که از الیاف پوست بعضی از درختان یا خیزران و برنج و گندم درست می شود. واشی از دو واژه وا 和 به معنای ژاپنی و شی 紙 به معنای کاغذ تشکیل شده است و هنگامی برای توصیف محصول به کار می رود که کاغذ یاد شده به روش سنتی و دست ساز تولید شده باشد. از کاغذ واشی در هنرهای سنتی ژاپنی نظیر اوریگامی، شودو ( خطاطی ) و اوکی یوئه استفاده می شود.
جملاتی از کاربرد کلمه واشی
همچنین در گزارش وی چنین آمدهاست: … گفته میشود شهری از دوران ساسانی است که توسط اردشیر بابکان بنا یافتهاست، و حمزه اصفهانی گوید که بردسیر عربی شده اردشیر است و اهالی کرمان آنجا را گواشیر میخوانند، و در آنجا دژی مستحکم واقع است. بردسیر دارای چهار دروازه است، و دارای دژی بس بلند است که مسجد جامع خوبی در نزدیکی آن است.
جمال بی نشان چون رخ نماید زدل زنگ حواشی برزداید
حواشی و عاء فکر خون پرورد خواهد شد ازو بس خون برون آید کزو پر خون دهان دارد
... «وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ» علی الإبل و الخیل و البغال و الحمیر، و فی البحر علی السّفن، «وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ» الثّمار و الحبوب و المواشی و السّمن و الزّبد و الحلاوی. و قیل «مِنَ الطَّیِّباتِ» ای من کسب یده از خلق خدا هیچیز نیست که روزی وی و قوت وی پاکتر است و خوشتر و نیکوتر از فرزند آدم، «وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا» اگر گوئیم: «کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» عام است، پس این کثیر بهائماند و انعام و دواب و وحوش، و اگر گوئیم خاص است و مؤمنانرا میخواهد که جای دیگر گفت: «وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ» پس کثیر بمعنی عموم است: ملائکه و جن و غیر ایشان، و العرب یضع الکثیر و الاکثر فی موضع الجمیع کقوله تعالی: «وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ» ای کلّهم، و این قول بنا بر آن اصل است که: المؤمن افضل من الملائکة.
أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ معنی آن است که مثل منافقان بقومی ماند که گرفتار شوند ببارانی سخت در شبی تاریک. باران چنان سخت و شب چنان تاریک و رعد چنان بزور و برق چنان روشن که میترسند ایشان در آن هامون که ازین سختیها ایشان را صاعقه رسد و بمیرند. باران مثل قرآن است لانه یحیی القلوب کما یحیی المطر الموات، و ظلمات مثل کفر ایشان است که در آن درماندهاند. و رعد مثل آن آیات است در قرآن که در آن بیم ایشان و تخویف ایشان است، و برق مثل شهادت ایشان است. یعنی که چون برق تاود مقداری فرا راه بینند در آن تاریکی و باران. و چون برق فرو ایستد، باز مانند این منافقان، همچناناند چون شهادت گویند، فرا مسلمانی پیوندند. پس چون واشیاطین خود رسند شهادت خود را انکار کنند و با تاریکی کفر افتند، و چنانک برق دائم نباشد و درمانده را در تاریکی از آن نفعی حقیقی نه، منافق را از آن شهادت هم نفعی نه، که آن شهادت را حقیقی نه. و چنانک آن درماندگان در تاریکی انگشت در گوش میکنند تا صیحه عذاب و صاعقه بایشان نرسد که از آن بیم مرگ باشد منافقان همچنین انگشت در گوش میکنند تا آیات قرآن و وحی و تنزیل که در آن اظهار سرّ ایشانست بگوش ایشان نرسد از بیم آنکه دل ایشان بآن میل کند و ایشان را باسلام و ایمان در آرد چنان بر کفر خود حریص بودند که میترسیدند که اگر از آن بیفتند. با سلام رسند.