واز

معنی کلمه واز در لغت نامه دهخدا

واز. ( ص ) صورتی از «باز» به معنی گشاده و مفتوح. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به باز شود.
واز. ( اِخ ) دهی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل که در 28 هزارگزی آمل قرار دارد. ناحیه ای است کوهستانی و جنگلی و معتدل و مرطوب با 540 تن سکنه که با آب رودخانه مشروب میشود و شغل اهالی زراعت و محصول آنجا غلات و لبنیات است دارای دبستان و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

معنی کلمه واز در فرهنگ معین

(ص . ) باز، گشوده .

معنی کلمه واز در فرهنگ فارسی

( اسم ) وجهی و مالی که شاه و امیر زیر دست بشاه زبر دست پردازد یا دولت از مردم گیرد .
دهی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل که در ۲۸ هزار گزی آمل قرار دارد .

معنی کلمه واز در ویکی واژه

باز؛ گشوده.

جملاتی از کاربرد کلمه واز

افتاده است دور ز نزدیکی خدا صائب کسی که ذکر به آواز می‌کند
کار شعر و شعرا زیر میانه ست چنان که نه آوازۀ تحسین و نه او مید عطاست
برون ز کون و مکانست گرچه پروازم خروش شهپر طاوس لامکانی کو
آوازه من به هند و روم افتاده من خود به کدام مرز و بوم افتاده
مده ای خواب چون چشمم فریب بستن مژگان کزین بالین پر پرواز دیگر در نظر دارم
دوان گشتند از دروازه در باغ بیاوردند گل را بر جگر داغ
گل چو از چهره پرده بردارد بلبل مست برکشد آواز
فرامرز بشنید آواز اوی بر او آشکارا شد آن راز اوی