وارفته

معنی کلمه وارفته در لغت نامه دهخدا

وارفته. [ رَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مضمحل. || متلاشی شده. ( ناظم الاطباء ). || در تداول زنان سست و بی نیروی کار و بی فکرو جز آن : خاله وارفته. ( از یادداشتهای مؤلف ). شل وول. بی دست و پا. بی سر و زبان. بی جربزه. و رجوع به وارفتن شود. || گداخته. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه وارفته در فرهنگ معین

(رَ ت ِ ) (ص مف . ) ۱ - از هم پاشیده . ۲ - (عا. ) تنبل ، بی حال . ۳ - متحیر، گیج ، تعجب کرده .

معنی کلمه وارفته در فرهنگ عمید

۱. سست و بی حال.
۲. جدا شده و متلاشی.
۳. تنبل، شُل.

معنی کلمه وارفته در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مجددا رفته. ۲ - باز گشته . ۳ - رفته . ۴ - برطرف شده . ۵ - مضمحل شده متلاشی گردیده له شده. ۶- از هم باز شده . ۷ - گداخته مذاب . ۸ - سست شده بیحال گشته شل و ول . ۹ - متحیر متعجب .
مضمحل متلاشی شده

معنی کلمه وارفته در ویکی واژه

از هم پاشیده.
تنبل، بی حال.
متحیر، گیج، تعجب کرده.

جملاتی از کاربرد کلمه وارفته

کار آن وارفتهٔ ملک و نسب ذکر شاپور است و تحقیر عرب
عصر ما وارفتهٔ آب و گل است اهل حق را مشکل اندر مشکل است